پنجشنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۴

چپ و دمکراسی

نیاز نیروی چپ ایران به دمکراسی یک نیاز مبرم و حیاتی است. فقدان شرایط دمکراتیک در جامعه ایران در طول تاریخ معاصر نه تنها امکان تبلیغ، ترویج و سازماندهی را از نیروهای چپ ستانده است بلکه از طرف دیگر امکان ارتباط ارگانیک و تاثیر پذیری متقابل با توده های زحمتکش را نیز نا ممکن ساخته است. عوارض این مسئله جدایی از توده، انزوا و تحلیل های غیر دقیق است.
تصور نمی رود که هیچ فردی از طیف چپ در ایران باشد که از ضربات مهلک جامعه غیر دمکراتیک در امان مانده باشد و تاثیرات مخرب و نابود کننده فقدان دمکراسی را بر پیکر نحیف نیروی چپ ایران با پوست و گوشت و استخوان خود حس نکرده باشد. تجربه نشان داده است که هر گاه در مقاطع خاصی از تاریخ و در دوره ای نه چندان طولانی چپ امکانی هر چند محدود برای فعالیت علنی و تماس با توده های مردم را کسب نموده، به شکل اعجاب آور و شتاب آلودی، رشد کرده و به نیرویی مطرح در سطح جامعه تبدیل شده است.
نداشتن امکان حضور مستقل و موثر در جامعه، فقدان امکان انتشار نشریات متعلق به خود و متعاقب آن پاسیفیسم سیاسی و انزوای هواداران چپ از جمله عوارض منفی جامعه غیر دموکراتیک برای نیروهای چپ است.تا اینجای قضیه تصور نمی رود که محلی برای مناقشه باشد و مثلاً کسی از طیف چپ مدعی باشد که خیر در شرایط غیر دمکراتیک امکان بهتری برای فعالیت سیاسی وجود دارد. اما نکته اساسی اینجاست که نیروی چپ باید در اصول، مبانی و استراتژی سیاسی خود دمکراسی را بپذیرد و از لحاظ تئوریک دمکراسی را وارد برنامه های سیاسی دراز مدت خود کند. چپ نمی تواند بصورت تئوریک بگوید که در شرایطی که نیروی ما در اقلیت جامعه قرار دارد از دمکراسی دفاع می کنیم ولی به محض اینکه اکثریت را در جامعه کسب کردیم و یا حکومت را به دست گرفتیم، دمکراسی را نا دیده خواهیم گرفت و از حقوق اقلیت سیاسی جامعه دفاع نخواهیم کرد. این پارادوکس جایی باید حل شود. برای آنکه باور عمومی نسبت به دمکراسی طلبی نیروهای چپ تقویت گردد، چپ باید به شکلی بنیادی خود را از روشهای دیکتاتور منشانه، چه در عرصه تاریخی و چه در زمینه برخوردهای فردی، گروهی، تشکیلاتی و همچنین در برخورد با سایر نیروهای سیاسی جامعه پاک ومبرا گرداند.
در این زمینه لازم است که نسبت به روش های غیر دموکراتیک خود و متحدانش در گذشته، انتقاد صادقانه داشته باشد. چپ باید ضمن انتقاد از خود به خاطر اخذ مواضع غیر دموکراتیک در گذشته به گونه ای موثر تبلیغ و تضمین کند که در صورت به دست آوردن اکثریت نیروی سیاسی جامعه، از حقوق اقلیت دفاع خواهد کرد و تا آنجا که قواعد دموکراسی از طرف سایر نیروهای سیاسی رعایت گردد، از جانب چپ خطری متوجه آنان نخواهد بود.
روی دیگر نیاز به دمکراسی در نیروهای چپ، نیاز به مواضع چپ در گرایشهای دمکراتیک جامعه ایران است. واقعیت اینست که در شرایطی که اکثریت عظیم مردم ایران در شرایط فقر مطلق و نسبی به سر می برند. در حالیکه میلیونها نفر از مردم ایران زیر خط فقر زندگی می کنند و از حداقل مادی ضروریات یک زندگی انسانی بی بهره اند، هیچ نیروی سیاسی دموکراسی خواهی نمی تواند بدون توجه به خواسته های محرومان جامعه و داشتن برنامه های عدالت جویانه به نیروی سیاسی جدی تبدیل شود. انتخابات اخیر در ایران ثابت کرد که در شرایط گسترش فقر ومحرومیت در جامعه، این خطر به شکل جدی وجود دارد که خواسته های دمکراتیک فدای شعارهای کلی و پوپولیستی عدالت محور شوند.
درک نیاز دمکراسی و آزادیهای سیاسی و اجتماعی تنها در شرایطی میسر است که حداقلی از نیازهای معیشتی تامین شده باشد. البته حتی در این شراط هم خواست عدالت طلبی منتفی نیست. اما مسلماً در شرایط وجود حداقل رفاه در جامعه، قشرهای گسترده تری متوجه نیاز های دمکراتیک خواهند شد.
درک نیاز های عاجل مردم محروم مثل کار، مسکن و خوراک، لزوم امنیت اجتماعی و اقتصادی، موید ضرورت ارائه برنامه های شفاف و کاربردی برای تامین حداقل خواسته های اقتصادی محرومان جامعه است. برنامه های واقع بینانه در جهت به وجود آوردن شغل های مولد، تعیین حداقل دستمزد متناسب با سطح واقعی هزینه ها، بیمه بیکاری، از کارافتادگی و باز نشستگی و خدمات درمانی کارآمد، مساعدت به تامین مسکن، خوراک و پوشاک مناسب با راهکارهای عملی و علمی مناسب، می تواند یاری رسان نیروهای دمکراتیک جامعه در جلب نظر اکثریت جامعه ایران که همان محرومان و زحمتکشان هستند، باشد.
پس اگر میتوانیم نتیجه بگیریم که نیروهای چپ جامعه ایران بدون توجه به خواسته های دمکراتیک و نیروهای دمکراسی خواه بدون توجه به خواسته های حداقلی چپ یعنی تامین اجتماعی کارآمد، نمی توانند نیروی موثری در عرصه سیاست ایران باشند، می توان به ترکیب نوع خاصی از سوسیالیسم و دمکراسی البته منطبق با شرایط مشخص اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این جامعه رسید. البته در این زمینه تدوین برنامه های سوسیال دمکراسی خاص جامعه ایران یعنی تلفیق اصول عام آن با شرایط ویژه ومنحصر به فرد این جامعه با اتکا به تحقیقات کارشناسان، ضرورت دارد.

شاهین درویش
تهران
30/04/84