سه‌شنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۴

مزدکاران

مزدکار کسی است که برای تامین وسایل زندگی خود برای کس یا کسان دیگری کار می کند و در مقابل کار خود دستمزد دریافت می دارد. در واقع او نیروی کار خود را برای تامین زندگی می فروشد. مزدکار دارای سرمایه نیست تا بتواند خود وسایل تولید یا کار خود را فراهم نماید. از اینرو ناگزیر است تا نیروی کار خود را به صاحب وسایل تولید یا فراهم آورنده مقتضیات کار یعنی سرمایه دار بفروشد.
مزدکار می تواند کارگر ساده، ماهر، تکنسین، مهندس و یا حتی مدیر باشد. هرکس اعم از بیسواد، کم سواد، با سواد، تحصیل کرده، کارشناس و متخصص چنانچه قادر نباشد وسایل کار خود را فراهم نماید و از آن طریق امرار معاش خود را میسر سازد، مجبور است کار خود را در اختیار صاحب سرمایه و امکانات قرار دهد و از طریق مزدی که از او دریافت می کند، زندگی خود را بگذراند.
مزد کار برای آنکه بتواند رضایت صاحب سرمایه را جلب کند و کار خود را حفظ کند، باید بتواند بیش از آنچه برای گذران زندگی خود نیاز دارد، از طریق موسسه ای که در آن شاغل است، درآمد کسب کند. مقدار کاری که مزد کار برای تامین دستمزد و برای فراهم آوردن زندگی خود می کند، کار لازم و کاری را که به نفع صاحب سرمایه و برای تامین درآمد او انجام میدهد، کار اضافی نامیده می شود. هرچه میزان کار اضافی نسبت به کار لازم بزرگتر باشد.، ارزش مزدکار برای صاحب سرمایه بیشتر است و سرمایه داران بیشتری سعی در جذب و حفظ او دارند. بنابر این مزدکاران قانع یا پر درآمد، مزدکاران ارزشمندی برای سرمایه داران محسوب می گردند.
آیا مزد کار همان کارگر است؟ خیر. مزدکار مفهوم عام تری از کارگر است. در زبان فارسی به طور معمول و عمومی واژه کارگر را در مورد کسانی به کار می برند که کار یدی انجام میدهند. در حالیکه مزدکار می تواند کار یدی یا کار فکری انجام دهد. کارگری که خود قادر به تهیه وسایل کار خود نیست، مزدکار محسوب می شود ولی هستند کارگرانی که به دلیل ساده و ارزان بودن وسایل کارشان، خود قادرند وسایل کار تهیه نموده، با آن کار کنند و وسایل امرار معاش خود را فراهم آورند. این دسته از کارگران مزدکار نیستند.
در عین حال معلمان، استادان دانشگاه، کارشناسان رشته های گوناگون تخصصی، پزشکان، کارمندان، مدیران، و بسیاری از شاغلان دیگر هستند که به دلیل گران و پیچیده بودن نیازمندیها و مقتضیات کارشان قادر به تهیه این امکانات نیستند و لذا ناچارند نیروی کار و تخصص خود را در اختیار صاحبان سرمایه قرار دهند تا بتوانند کار کنند و به تامین معاش خود بپردازند. در حقیقت هرچه سطح تخصص بالا تر باشد، تامین وسایل کار دشوارتر است. بنابر این متخصصان و کارشناسان نیاز بیشتری دارندتا برای کسانیکه صاحب امکانات مالی هستند، کار کنند. البته افراد زیادی از متخصصان نیز وجود دارند که به دلایل مختلف قادرند وسایل کار خود را محیا کنند. آنان مزد کار نیستند. به هر حال اگر در گذشته سمبل مزدکاران را چکش قرار می دادند امروز شاید شایسته تر باشد از کی بورد یا ماوس کامپیوتر بدین نظور استفاده شود.

مزدکار برای آنکه هویت اجتماعی پیدا کند و به عنوان مزدکار شناخته شود، اول نیاز به کار دارد. در جامعه ایران که حدود 5/3 تا 4 میلیون از افراد آماده به کار، فاقد شغل هستند، معضل بیکاری یک معضل اساسی است. بنابر این هر طرح و برنامه ای که منجر به اشتغال زایی و به خصوص به وجود آمدن مشاغل مولد شود، مورد حمایت مزدکاران قرار می گیرد. هرچه تعداد بیکاران کم تر شود، مزدکاران به عنوان یک طبقه قوی تر می شوند و بهتر می توانند خواسته های خود را مطرح و پیگیری کنند و آنها را به کرسی بنشانند. بنابراین مزدکاران مشغول به کار و بیکار در جامعه ایران و دراین مقطع از سطح رشد جامعه، علی رغم داشتن تضاد طبقاتی و اختلاف منافع اساسی با سرمایه داران، از این نظر در کنار سرمایه داران کارآفرین قرار می گیرند و از تلاش آنان برای به وجود آوردن موسسات و کارخانه ها پشتیبانی می کنند.
مزدکار پس از آنکه کاری یافت، نیاز دارد که در شغل خود تثبیت شود و در آن شغل احساس ماندگاری و امنیت کند. مزدکار در هر کاری که مشغول شود، مدتی طول می کشد تا آن کار را بیاموزد و در آن ماهر شود. بنابر این برای مزدکار تغییر شغل دشوار و در شرایط بیکاری وسیع و مزمن گاه از دست دادن شغل فاجعه بار است و یافتن شغلی دیگر در مواردی غیر ممکن.
سرمایه دار به دلایل مختلف تمایل دارد که مزدکاران را اخراج کند. گاه فقط به دلیل اینکه اگر مزدکاری مدت طولانی در موسسه او بماند، توقعاتش بالا می رود و علاوه بر آن برخی قوانین نیز او را مجبور می کنند که به مزدکار با سابقه در زمان اخراج حق و حقوقی بدهد. بنابر این در بسیاری از موارد سرمایه داران محکم کاری کاری می کنند و مرتب مزدکاران خود را تعویض می کنند تا کسی مدت طولانی در موسسه نماند تا حق و حقوقی پیدا کند. علاوه بر این در شرایط بیکاری وسیع در جامعه، رقابت بین مزدکاران بسیار زیاد است و هر آن احتمال دارد مزدکار دیگری که مهارت بیشتر، تخصص بالاتر و توقع کمتری دارد ظاهر شود و با درخواست مزد کمتر زیرآب مزدکار مشغول به کاری را بزند.
از این نظر مزدکاران در تضاد جدی با سرمایه داران قرار دارند. آنان برای آنکه بتوانند به امنیت شغلی دست یابند به عنوان راه حلی دراز مدت و در تحلیل نهایی چاره ای جز اتحاد عمل و متشکل شدن در سندیکاها و اتحادیه ها را ندارند.
پس از آنکه مزدکاری در شغلی تثبیت شد و احساس امنیت شغلی نمود، به داشتن یک زندگی انسانی ، آبرومند و تامین نیازهای اساسیش از قبیل مسکن، خوراک وپوشاک مناسب، بهداشت، تفریح و مسائلی از این دست می اندیشد. از این جنبه نیز مزدکار در تضاد اساسی با سرمایه دار قرار می گیرد. زیرا سرمایه دار می کوشد تا حد مقدور مخارج موسسه خود را پایین نگه دارد تا به سود بیشتری دست یابد. در اینجا هم مزدکاران برای آنکه بتوانند امتیازات جدی از سرمایه داران بگیرند، ناچارند که به عنوان یک طبقه با هم متحد شوند و همانگونه که سرمایه داران به اشکال گوناگون رسمی و غیر رسمی متشکل و متحد هستند، آنان نیز باید تلاش ورزند تا در قالب انجمن ها، سندیکاها و اتحادیه ها و در نهایت احزاب مختص به خود متشکل و متحد شوند.
اما در راه این اتحاد و تشکل موانع متعددی وجود دارد. علاوه بر موانع و مشکلاتی که سرمایه داران و حامیان آنها در طبقات حاکم در راه به وجود آمدن این اتحاد و تشکل ایجاد می کنند، مشکل اصلی دیگری نیز وجود دارد و آن عدم آگاهی طبقاتی و توهمات مزدکاران و به خصوص اقشار نسبتاً پر درآمد تر آنان در مورد موقعیت اجتماعی و طبقاتی خود است. واقعیت اینست که بسیاری از مزدکاران، با آنکه عملاً مزدکارند و با مشکلات این طبقه به صورت روزمره و دائمی دست به گریبان اند، یا خود را اصلاً مزدکار نمی دانند و یا خود را مزدکار موقت می پندارند و تقریباً در تمام عمر منتظر رسیدن معجزه ای هستند که مطمئنند برای آنها اتفاق می افتد و آنها را تبدیل به سرمایه دار میکند.
روزی که این توهمات در اکثریت مزدکاران از بین برود و همه آنها خود را مزد کار به مثابه یک طبقه ببینند، تبدیل به نیروی سترگی خواهند شد که در صورت اتحاد و تشکل قادر خواهند بود خواسته های خود را به جامعه بقبولانند، به کرسی بنشانند و حتی روزی قدرت سیاسی را در دست گیرند. زیرا که مزدکاران مسلماً اکثریت قاطع جامعه را تشکیل می دهند.
شاهین درویش
تهران
8/6/84