چهارشنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۸

جهان متلاطم

در همان حال که ایالات متحده آمریکا با بحران هولناک مالی دست و پنجه نرم می کند و آقای باراک اوباما رئیس جمهور دمکرات تلاش می ورزد با نشان دادن چهره ای با ظاهر متفاوت و معقول تر از آمریکا، روابط خدشه دار شدة آن با جهان و به خصوص افکار عمومی جریحه دار شده را ترمیم کند، کشور های آمریکای لاتین در حال اجرای نمایشی از چپ گرائی هستند. آن کشور ها یک به یک به اشکالی متفاوت سمت گیری چپ می یابند. آخرین نمونه این سمت گیری چپ پیروزی جبهه فارابوندو مارتی در انتخابات ریاست جمهوری السالوادور است.

در چنین شرایطی دو مطلب بیشترین نگرانی را برای ایالات متحده فراهم می سازد. اول این نگرانی که مبادا فروشندگان و خریداران نفت به یکباره به این تصمیم و توافق دست یابند که معاملات نفتی را با ارز دیگری غبر از دلار آمریکا انجام دهند. در اینصورت کسر بودجه و سقوط ارزش دلار به صورت واقعیتی دهشتناک خود را نمایان خواهد ساخت. ضمن اینکه هم اکنون نیز این ارزش بیشتر جنبه صوری و غیر واقعی دارد. ترس دیگر گردانندگان نظام سرمایه داری کلان آمریکا از این است که خریداران اوراق قرضه بانک مرکزی دولت فدرال و به خصوص چین که مبالغ متنابهی از این اوراق را خریداری کرده است، تصمیم بگیرند این اوراق را نقد سازند. این رخداد که نگرانی از آن با توجه به برخی اشارات چین در این زمینه چندان هم بی مورد نیست، می تواند اقتصاد بحران زده و بیمار امپراتور بزرگ جهان را کاملاً فلج و زمین گیر کند.

این گونه اقدامات از جانب کشورهای جهان که هیچ یک هم چندان دل خوشی از قدر قدرتی امپریالیسم آمریکا ندارند، می تواند نهاد های مالی و اقتصادی ایالات متحده را به سمت سقوطی شتاب آلود، بسیار زودتر از زمانی که برخی از اقتصاددانان و اندیشمندان چپ گرا پیش بینی می کردند، پیش براند.
استراتژیست های ایالات متحده آمریکا از این گونه نگرانی هاست که دچار سرگیجه و سردر گمی شده اند. آنان قادر به تصمیم گیری قطعی در این مورد نیستند که آیا باید سیاست مرعوب کردن جهانیان را برای وادار نمودن آنان به تسلیم در برابر خواسته های ارباب سرمایه داری جهان ادامه دهند و یا اینکه با نشان دادن چهره ای مهربان تر و متواضعانه تر به اهداف یاد شده در جهت منافع آمریکا و کمک به برون رفت از بحران های حاد اخیر نائل آیند.

در هر صورت چه آمریکا چهره ای ترسناک و عبوس از خود به نمایش بگذارد و چه چهره ای متبسم و مهربان، هر انسان آگاه و گوش بزنگی با اندکی تیز کردن گوشها، قادر است صدای ترک خوردن تیر های چوبی فرسوده بنای کاخ عظیم سرمایه داری جهانی را در زیر بار سنگین بحران مالی فزاینده و شتابگیر اخیر که از بانک ها و وام های پرداختی آنان به اقشار کم درآمد برای تهیه مسکن شروع شد و هم اینک به سرعت در حال گرفتن دامن صنایع بزرگ است، به تدریج بشنود.
اینکه چنین بحران عظیمی وجود دارد قابل تردید نیست. در مورد فزایندگی و شتابگیری این بحران در شرایط جاری که با گسترش نارضایتی توده ای از بحران یاد شده همراه است نیز نمی توان شک کرد. آن چه هنوز در آن جای تردید فراوان وجود دارد این است که آیا این بحران عظیم مالی و اقتصادی و نارضایتی توده ای حاصل از آن می تواند به یک جنبش انقلابی سازمان یافته منجر شود یا خیر؟

همة نیروهای ترقی خواه و پیشرو در سرتاسر جهان می باید امید آن را داشته باشند که بحران یاد شده در چنین جهتی پیش رود. به عبارت دیگر باید آرزو داشت و امیدوار بود که نیروها و احزاب چپ رادیکال در کشورهای پیشرفته سرمایه داری قادر باشند این نارضایتی را تبدیل به جنبشی انقلابی کنند و رهبری آن را به دست گیرند. در غیر این صورت در شرایط چنین بحرانی خطر استیلای یک جریان فاشیستی به شدت و به شکلی جدی وجود دارد. چنین فاجعه ای به نفع هیچ یک از مردم صلح دوست و آزادیخواه جهان نیست.
از همین رو امیدوار بودن و آرزو داشتن کافی نیست، بلکه همة نیروهای چپ و ترقیخواه جهان باید در حد توان خود تلاش ورزند تا احزاب چپ جهان قادر گردند هرچه زودتر بر بحران های ایدئولوژیک و سازمانی خود فائق آیند و توانائی رهبری جنبش ها و اعتراضات مردمی را در سراسر جهان به دست آورند.

این توانائی می تواند راه را برای فراروئی جنبش ها به حرکت های عظیم انقلابی به منظور در هم شکستن بنای کهنه و فرسوده نظام سرمایه داری جهانی و ساختن جامعه ای نوین فارغ از بندگی طبقاتی و استثمار فرد از فرد یعنی سوسیالیسم هموار سازد.
در همان حال این بحران جهانی نظام سرمایه داری در اروپا هر روز بیشتر منجر به نا امیدی اقشار وسیع تری از مردم زحمتکش از احزاب و جریانات چپ میانه، شیوه های انتخاباتی مبارزه طبقاتی و روی آوری تدریجی به اشکال رادیکال تر از قبیل تظاهرات خیابانی و اعتصابات (فعلاً موضعی) می گردد. بحران های عمیق مالی سرمایه داری جهانی امکان رشوه دهی سردمداران سرمایه داری اروپا به مزدکاران این جوامع، از طریق سیستم دولت رفاهی تئوریزه شده از سوی جان مینارد کینز را از آنان سلب نموده است. ضمن آنکه اقشار فرودست و ستمکش اروپا نیز آمادگی پذیرش این گونه باج ها و رشوه ها را به تدریج از دست می نهند. آن چه هنوز مانع از دیدن دورنمای روشن و امیدوارکننده ای در افق فضای سیاسی اروپا می گردد، همان گونه که پیش تر آمد، عدم انسجام سازمانی، سیاسی و ایدئولوژیک جنبش چپ رادیکال در عرصه کشور های اروپائی است. گرچه هم اینک نیز می توان نشانه های امیدوار کننده ای از بهبود این وضعیت را در میان این احزاب مشاهده نمود.

در روسیه، کشورهای آسیای میانه و اروپای شرقی شواهد فراوانی حاکی از توجه دوباره مردم محروم و اقشار ستمکش به نیروهای چپ رادیکال پدیدار گشته است. این گونه به نظر می رسد که نیروهای یاد شده در روسیه و اروپای شرقی از هم اکنون خود را آماده می سازند که در صورت گسترش توجه مردم دنیا به سمت چپ، نقش تعیین کننده تری را بر عهده گیرند. هم اینک به وضوح می توان علائم این آمادگی را در میان صفوف حزب کمونیست روسیه رؤیت نمود.

آن چه در خاورمیانه قابل مشاهده است این است که رهبری مبارزات ضد امپریالیستی در کشور های این منطقه به دست هواداران و رهبران اسلام سیاسی و به خصوص بنیاد گرایان اسلامی افتاده است. هم اینک در این عرصه ابتکار عمل کاملاً در دست نیرو های تندرو مذهبی جزم اندیش و بنیاد گرا متمرکز شده است. این وضعیتی است که در حال حاضر وجود دارد. گرچه کاملاً ممکن است در نتیجه پیروزی یک جریان اسلامی اصلاح طلب چپ به نمایندگی میر حسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری ایران و قرار گرفتن او در این مسند، معادلات منطقه و حتی جهان به کلی در هم ریزد و یک نیروی جدی اسلام نو اندیش اصلاح طلب غیر بنیاد گرا و چپ که ضمن اعتقاد به مبارزه ضد امپریالیستی، شیوه های منطقی تری را برای پیگیری این مبارزه دنبال کند، وارد عرصه سیاست منطقه شود.


منوچهر خاکی
تهران
25/01/1388