شنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۶

چپ و مذهب

چپ به لحاظ سیاسی و اجتماعی غیر مذهبی و سکولار است. این بدین مفهوم است که چپ تبلیغ مذهب خاصی را نمی کند و در مقابل مذاهب گوناگون بی طرف است. غیر مذهبی بودن چپ ابداً به مفهوم ضد مذهبی بودن آن نیست و نیز بدین معنی نیست که تک تک افراد جریان چپ غیر مذهبی هستند. کجروی برخی افراد در نگرش چپ نسبت به مذهب، در طول تاریخ جنبش چپ لطمات جبران ناپذیری به اعتبار این جریان وارد نموده است.
بسیارند افراد مذهبی از تفکرات گوناگون دینی اعم از مسلمان، مسیحی، یهودی، بهایی، زرتشتی و غیره که عمیقاً به دیانت خود ایمان دارند و چه بسا که با الهام از اعتقادات مذهبی خود گرایشات عدالت خواهانه در درون خود یافته اند و فعالانه در جریانات چپ شرکت و مبارزه می کنند. در تاریخ نمونه های بسیاری از این گونه افراد که حتی جان خود را نیز در راه مبارزه برای عدالت اجتماعی باخته اند، یافت می شود.
در واقع میان پیروان اندیشه چپ و معتقدان عمیق و صادقانه به مذهب، نقاط مشترک فراوانی وجود دارد. هم معتقدان راستین جریان چپ و هم پیروان صادق و صمیمی مذاهب گوناگون از ظلم و ستم سرمایه داری جهانی در رنج و عذابند. گسترش فقر،گرسنگی، بیکاری و بی خانمانی، اختلافات فاحش طبقاتی، تبدیل به کالا شدن همه چیز از دستاوردهای علمی و فنی بشر گرفته تا جان و تن انسانهای رنجبر و محروم، و حتی طبیعت و محیط زیست، انحطاط اخلاقی، بازیچه دست گردانندگان بازار و مدیران بازاریابی شرکت های چند ملیتی شدن معنویات جامعه، هرزه نگاری و هرزه پروری، گسترش فحشا و مواد مخدر به عنوان شاخه مهمی از کسب و کار جامعه سرمایه داری جهانی، رواج مکاتب فکری بی خیالی، بی آرمانی و لذت جویی صرف در سراسر جهان از طریق پیشرفته ترین وسایل ارتباط جمعی و به اصطلاح هنر بورژوایی، نه تنها پیروان راستین مذاهب گوناگون و کوششگران صادق چپ را معذب و معترض می سازد بلکه اصولاً هر انسان اندیشمند و آرمانگرایی را با هر شیوه تفکر و مکتب فلسفی و اجتماعی که داشته باشد، در نگرانی عمیق فرو می برد، به گونه ای که هرآینه در فکر چاره ای برای این همه نا هنجاری در اجتماع می افتد.
گرچه چپ معتقد است که حکومت و دستگاه دولتی نباید در زندگی خصوصی افراد مداخله نمایند، اما این ابداً بدین معنی نیست که متفکران چپ خواهان جامعه ای بی بند وبار و فاقد ارزشهای اخلاقی و انسانی هستند. خیر چپ اگرچه نه با زور و فرمان بلکه از طریق بهره گیری از وسایل ارتباط جمعی، تبلیغات سالم و هنر مردمی کوشش می کند اخلاقیات و ارزش های معنوی و انسانی را در جامعه ترویج نماید و گسترش دهد.
ایده آل چپ جامعه ای سالم است که در آن انسانهای آزاد و سالم از نظر جسمی و روحی پرورش یابند. نشانی از فقر مادی و معنوی در جامعه نباشد. مردان و زنان به طور داوطلبانه و آزاد، فارغ از هرگونه تحمیل ناشی از نیازهای مادی یکدیگر را انتخاب نمایند، ازدواج کنند و در خانواده ای تک همسری، برابر حقوق و سرشار از عشق و محبت به تربیت فرزندان سالم و مفید به حال اجتماع همت گمارند. زن ومرد در چنین جامعه ای باید از جمله آزادی انتخاب همسر، انتخاب شغل، انتخاب نوع لباس در حدود متعارف جامعه و آزادی مسافرت داشته باشند. چنین مردان و زنانی صرفنظر از نوع انتخابی که می کنند، بایدمورد احترام قرار گیرند، امنیت داشته باشند و آزادانه و با فراغ خاطر بتوانند در همه امور اجتماعی شرکت نمایند.
در جامعه ایده آل چپ، پیروان همه مذاهب مختلف باید بتوانند آزادانه و بدور از هرگونه تبعیض، عبادتگاههای خود را داشته باشند و مراسم مذهبی خود را در آرامش خاطر به جا آورند. از نظر چپ پیروان همه مذاهب و همچنین غیر مذهبی ها همه شهروندان برابر حقوق جامعه هستند و نباید هیچ تبعیضی برای آنان قائل شد. چپ نیز به سهم خود می کوشد تا از دستاوردهای انسانی، معنوی و اخلاقی همه تفکرات اعم از مذهبی و غیر مذهبی برای پرورش وجدان آحاد جامعه و ساختن جامعه ای مملو از ارزشهای اخلاقی و معنوی بهره مند گردد. گرچه بینش چپ معتقد است که برای از بین بردن انحطاط اخلاقی در جامعه، شرط ضروری؛ پی ریزی زیرساخت های اقتصادی جامعه به گونه ایست که تمام اقشار جامعه از حداقل امکانات زندگی متناسب با شئونات انسان امروزی بهره مند شوند.
طنز تاریخی اینست که مدافعان جامعه سرمایه داری که خود در فساد، تباهی و انحطاط اخلاقی غوطه ورند و بوده اند، وقتی در مقابل جریان چپ قرار می گیرند، ناگهان مذهبی شده، جانماز آب می کشند و به زعم خود یا برای فریب افراد نا آگاه، می خواهند افراد علاقمند به جریان چپ را از فساد و تباهی بیرون بکشند. آیا مروج قاچاق مواد مخدر، انواع و اقسام کلاه برداری، اختلاس، قماربازی، استثمار انسانها، بهره کشی از کار و حتی جسم کودکان جریان چپ بوده است یا نظام سرمایه داری و سرمایه داران بزرگ؟ آیا موٌسس و مروج فاحشه خانه ها، کازینو ها،انواع و اقسام نایت کلابها و کاباره های عریان نمایی، فیلم ها، ویدئو کلیپ ها، کانالهای تلویزیونی ماهواره ای و نشریات پورنو گرافی و هزاران عامل دیگر فساد در جامعه جهانی جنبش چپ بوده است یا سرمایه داران بزرگ؟ آیا در هم ریزی بنیاد خانواده و گسترش چند همسری رسمی و غیر رسمی، دائم و موقت، به خصوص در میان مردان، توسط چپ که همواره در طول تاریخ از ارزشهای معنوی و اخلاقی و حقوق برابر زنان و مردان دفاع نموده است، انجام گرفته است یا اینکه هواداران ریز و درشت نظام سرمایه داری همیشه در این راه فعال بوده اند؟
نوچه های ریز و درشت سرمایه داران بزرگ، به مجرد اینکه از جانب چپ خطری احساس کنند، نمایشات مضحکی راه می اندازند و کارهایی را که همیشه به صورت عادت و ناخودآگاه انجام می داده اند، اینبار آگاهانه و با آگراندیسمان کردن فساد و تباهی خود، می خواهند اینطور القا کنند که اگر مذهب (بخوان سرمایه داری بزرگ) حاکم نباشد، بی اخلاقی و فساد تمام جامعه را فرا خواهد گرفت. راستی چه زود فراموش می کنند فساد و بی بند و باری را که خود سرسخت ترین مروجان آن بوده اند!
به هر حال چپ در عرصه سیاست و اجتماع نه تنها با هیچیک از مذاهب تضاد اساسی و بنیادی ندارد، که آماده است برای بهروزی و سعادت جامعه با همه پیروان صدیق مذاهب گوناگون همکاری نزدیک نیز داشته باشد.
اصولاً تقسیم جامعه به مذهبی و غیر مذهبی از نقطه نظر بررسی طبقاتی جامعه یک تقسیم بندی به کلی نادرست است. جامعه طبقاتی زمان ما به طور کلی به دو بخش کلی تقسیم می شود. در یک سمت مزدکاران، کارگران، زحمتکشان یدی و فکری، محرومان و بی نصیبان و در سمت دیگر سرمایه داران، مالکان بزرگ، ثروتنمدان، بهره مندان و بهره کشان قرار دارند.
چپ در این تقسیم بندی و مبارزه ای که بین دو طبقه اساسی جامعه در جریان است، جانب محرومان و زحمتکشان را می گیرد و برای احقاق حقوق آنان به مبارزه بر میخیزد. در میان این محرومان، بهره دهان و زحمتکشان هم افراد مذهبی، از مذاهب مختلف حضور دارند و هم افراد غیر مذهبی. هرگونه تقسیم بندی محرومان و زحمتکشان بر اساس نوع نگرش به مذهب، تنها به تفرقه و تشتت در این صفوف کمک می کند و این امر تنها به سود دشمن طبقاتی آنان یعنی سرمایه داری بزرگ جهانی است.
توجه به این مسئله در جامعهٌ ایران اهمیت خاصی کسب میکند. این از آن روست که اکثریت زحمتکشان و محرومان جامعه ایران مذهبی اند و چپ بدون در نظر گرفتن این واقعیت، دچار اشتباه هولناکی می گردد. در واقع ارتباط خود را با پایگاه اجتماعی خود از دست می دهد. در صورت بروز چنین اشتباهی اندیشه چپ نخواهد توانست تبدیل به نیرویی مادی برای تاٌثیرگذاری بر تحولات جامعه شود.
همانگونه که پیشتر گفته شد، بسیارند نیروهای مذهبی که به دلیل خاستگاه اجتماعی خود و بنابر آموزه های مذهبی دفاع از مظلوم و ایستادگی در مقابل ظالم، به صورت جدی در جهت منافع زحمتکشان مبارزه می کنند. چپ نه تنها نباید این نیروها را نادیده بگیرد، بلکه وظیفه دارد با تمام توان خود برای اتحاد و همکاری با این نیروها که چه خود بخواهند و چه نخواهند به جنبش چپ تعلق دارند، زمینه سازی و تلاش کند.
دچار توهم شدن در مورد این مسئله که گویامردم چون پس از انقلاب به بسیاری از خواسته های اساسی خود نرسیده اند، پس از مذهب بریده اند، اشتباه بزرگ و فاجعه باری است. این یک واقعیت اجتناب ناپذیر است که بدون همکاری و اتحاد با نیروهای مذهبی عدالت جو و مدافع زحمتکشان چپ نمی تواند تاٌثیری جدی و اساسی بر روند تحولات جامعه ایران داشته باشد.



شاهین درویش
تهران
26/03/86

سه‌شنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۶

چپ و مبارزات صنفی

" مبارزه سیاسی سوسیال دمکراسی به مراتب دامنه دارتر و پیچیده تر از مبارزه اقتصادی کارگران علیه کارفرمایان و حکومت است."
و.ا.لنین چه باید کرد


مبارزه در راه حقوق صنفی و دمکراتیک مردم و مبارزه سیاسی سوسیال دمکراسی رابطه ای تعاملی و دو جانبه است که به شکل بسیار پیچیده ای در هم گره خورده است و در هم دارای تاٌثیر متقابل است. در واقع هر یک بدون دیگری ابتر و نا بارور است.
در عمل مبارزه در راه حقوق دمکراتیک وصنفی مستقل وجود ندارد و هر مبارزه صنفی و سندیکایی در تحلیل نهایی در خدمت یک شکل خاص از مبارزه سیاسی است و باید باشد. مبارزه در راه حقوق صنفی آغاز خوبی برای مبارزه است. مبارزه صنفی به توده ها کمک میکند بیاموزند که حرکت جمعی دارای چه قدرت عظیمی است و به این امر یاری میرساند که توده ها به قدرت خود باورمند شوند. اما این مبارزه صنفی به هر حال در یک مقطعی باید با آگاهی سیاسی همراه شود و نسبت به شرایط و تحولات سیاسی جامعه و جهان احساس مسئولیت کند و در برابر آن واکنش نشان دهد.
در شرایطی که سوسیال دمکراسی دغدغه های فراوانی در مورد تحولات جهانی، منطقه ای و جامعه خود دارد، جنبش صنفی و سندیکایی نمی تواند و نباید نسبت به این تحولات بی تفاوت باشد و مبارزه خود را تنها محدود به دستیابی به برخی خواسته های صنفی و گروهی کند.
راست است که مبارزه و اعتصاب برای گرفتن دستمزد عقب افتاده، تعدیل نرخ دستمزد متناسب با هزینه های زندگی، دستیابی به حق داشتن سندیکا، مبارزه در راه برابری حقوق زنان و مردان وبسیاری دیگر از مبارزات صنفی ستمکشان جامعه ما تبدیل به خواسته هایی حیاتی شده است. ولی ضمن تلاش در راه دستیابی به این حقوق اساسی، فعالان جنبش های صنفی و سندیکایی باید آگاهی سیاسی توده ها را بالا ببرند و به آنان آموزش دهند که شعار ها و خواسته های صنفی و گروهی و اشکال مبارزه در راه دستیابی به این خواسته ها باید به گونه ای باشند که به صورت جدی راه بر هر گونه سوء استفاده از جنبش های دمکراتیک را توسط نیروهای ارتجاعی داخلی و خارجی سد کند.
دشوار است اما ما باید به سطحی از احساس مسئولیت و آگاهی برسیم که با تمام تلخی و سختی آن، در شرایط بسیار خطیر جایی که منافع دراز مدت زحمتکشان با منافع کوتاه مدت آنان در تضاد جدی قرار گیرد، از برخی منافع کوتاه مدت به نفع منافع دراز مدت به طور موقت صرفنظر کنیم یا حداقل اشکال مبارزه را تغییر دهیم.
واقعیت اینست که نه کارگران، نه معلمان، نه دانشجویان، نه زنان و نه هیچ یک دیگر از اقشار ستم دیده جامعه ما در شرایط تسلط نئو لیبرالیسم اقتصادی نخواهند توانست به خواست های بر حق خود دست یابند. عقب نشینی های موردی و موقت اقشار ممتاز و حاکم در برابر برخی از این خواسته ها، تغییر کیفی در شرایط زندگی آنان پدید نخواهد آورد.
بنابر این توده های ستم دیده در درجه اول باید بیاموزند که نوک تیز حمله آنان باید متوجه لیبرالیسم اقتصادی و کلیه نهادهای برخاسته از آن باشد. بدون چنین آگاهی مبارزه صنفی توده ها همچون دور باطلی است که مرتب تکرار می شود و نه تنها نتیجه ای جدی در بر ندارد که حتی می تواند به تحکیم و تقویت نیروهای ارتجاع داخلی و خارجی منجر شود. مبارزه صنفی ستم دیدگان باید در جهت تقویت نیروهای مترقی جامعه و در سطح جهان باشد.
در مرحله بعد تمام اقشار ستم دیده جامعه ما باید این حقیقت را دریابند که مبارزه صنفی تک تک آنان باید از طریق خواسته های مشترک سیاسی با حرکت های صنفی اقشار دیگر جامعه در پیوند اندامی قرار گیرد. به گونه ای که در شرایط حساس و اوج مبارزات صنفی، دانشچویان به پشتیبانی از کارگران برخیزند، کارگران در کنار زنان قرار گیرند، زنان مبارزات خود را با مبارزات صنفی معلمان گره بزنند و غیره.
تاٌکید بیش از حد بر غیر سیاسی بودن و افتخار به این موضوع که جنبش های اجتماعی ما ماهیت سیاسی ندارند، ره به جایی نمی برد. اولاً جنبش اجتماعی غیر سیاسی وجود خارجی ندارد و هر جنبش اجتماعی همانگونه که پیشتر گفته شد، به هر حال در تحلیل نهایی در خدمت یک جریان سیاسی قرار می گیرد. ثانیاً به فرض که چنین باشد جنبش اجتماعی تا زمانیکه همراه با آگاهی و جهت گیری سیاسی نباشد، یک جنبش کور و در بدترین حالت ماجراجویانه و هرج و مرج طلبانه است.
فعال ترین و نخبه ترین فعالان جنبش های اجتماعی باید به تدریج جذب جریانات سوسیال دمکراتیک و چپ شوند و اگر چنین جریاناتی در دسترس نیست خود باید این جریانات را به وجود آورند. از طرف دیگر فعالان جنبش چپ نیز نباید بیکار بنشینند و باید تلاش وسیعی را برای پیوند گیری با این جنبش ها آغاز کنند و برای آگاهی رساندن و سازماندهی فعالان جنبش سندیکایی بسیج شوند و هم خود را به کار گیرند. البته کاملاً روشن است که گفتن این مطلب بسیار ساده و عمل کردن به آن در شراط جو پلیسی و ارعاب حاکم بسیار دشوار و خطرناک است. اما راه دیگری وجود ندارد و برای بیرون آمدن از دور باطل باید ریسک کرد و دست به عمل زد. برای آنانکه هنوز به اهمیت مبارزه حرفه ای چپ ایمان دارند، این مطلبی بدیهی است.
خلاصه مطلب اینکه جنبش های صنفی و گروهی اقشار مختلف جامعه در راه دستیابی به حقوق دمکراتیک خود، گرچه لازم اند و نمایشگر آگاهی این اقشار و تا حد معینی سازمانیابی و سازمانپذیری آنان است، تا زمانی که همراه با آگاهی و احساس مسئولیت سیاسی نشود، مرحله کودکی و عدم بلوغ خود را می گذراند. بنابر این هم از جانب فعالان این جنبش ها و هم از جانب فعالان سیاسی باید تلاش وسیعی صورت گیرد که پیونداندامی بین جنبش های صنفی و سیاسی، پیوند بین مبارزات سیاسی و صنفی صورت پذیرد. این تنها راه رسیدن به خواسته های صنفی اقشار ستم دیده از یک طرف و رسیدن به خواسته های سیاسی عدالت جویانه و دمکراتیک از طرف دیگر است.

شاهین درویش
15/03/86
تهران