جمعه، آذر ۰۴، ۱۳۸۴

سرمایه داری

نطفه های فورماسیون اجتماعی اقتصادی سرمایه داری در درون جامعه فئودالی بسته شد و رشد کرد. این پدیده آن قدر رشد کرد تا با جامعه فئودالی در تضاد جدی قرار گرفت و در نهایت به نابودی جامعه کهنه یعنی مناسبات اجتماعی اقتصادی فئودالی و برقراری نظام نو یعنی مناسبات اجتماعی اقتصادی سرمایه داری منجر شد.
جامعه فئودالی که خود زمانی عاملی برای تحرک و تکامل نیروهای تولیدی محسوب می شد، به تدریج به صورت سد ومانعی در راه این تکامل درآمد. با عدم امکان رشد نیروهای مولد، بازده تولید بسیار در سطح نازلی قرار گرفت و بحران های وسیعی سراسر جامعه فئودالی را فرا گرفت. صنعتگری ، پیشه وری و بازرگانی که در مراحل اولیه تاریخ جامعه فئودالی بسیار نادر بود و به صورت حاشیه ای در کنار کشاورزی وجود داشت، آن چنان رشد کرد که در تضاد جدی با شیوه فئودالی قرار گرفت.
پیشه وران که در آغاز در ده به صنعتگری می پرداختند و وابسته به ارباب بودند، دراثر بهبود شیوه های تولید کم کم مستقل شدند و به شهر ها مهاجرت نمودند. آنان یا از ده فرار می کردند و یا با اجازه ارباب و تعهد پرداخت خراج به ارباب به شهر می آمدند. آن ها که خراج می پرداختند نیز کم کم متمرد شدند و از پرداخت خراج به ارباب سر باز زدند. به هر حال در اواخر دوران فئودالیسم شهر که محل استقرار پیشه وران و بازرگانان بود، با ده که محل استقرار اربابان بود دچار تضاد شد به گونه ای که به صورت متناوب بین شهر و ده جنگ هایی در می گرفت.
به اعتقاد مارکس وجه مشخصه اصلی جامعه سرمایه داری، تسلط اقتصاد تولید کالایی است که در مقابل اقتصاد طبیعی قرار دارد. در اقتصاد طبیعی که از آغاز پیدایش بشریت تا اواخر دوران فئودالیسم مسلط بود، تولید کنندگان، محصولات خود.0 را برای مصرف تولید می کردند و مبادله گرچه وجود داشت، تنها شیوه ای کاملاً فرعی برای رفع حوائج بود. با رشد پیشه وری و صنعتگری، تولید به منظور فروش محصول یا همان تولید کالایی کم کم جای تولید برای مصرف را گرفت. در جامعه سرمایه داری همه چیز برای فروش و عرضه در بازار تولید می شود حتی نیروی کار انسان هم در معرض خرید و فروش قرار می گیرد.
شیوه تولید کالایی منجر به رشد بازرگانی شد. بازرگانان نقشی فزاینده در مناسبات اجتماعی و اقتصادی جامعه پیدا کردند. در اوایل امر نقش بازرگانان خرید محصولات پیشه وران و کشاورزان و حمل آن به مناطق دور دست برای فروش بود. اختلاف قیمت خرید و فروش محصولات سرمایه ای را در دستان بازرگانان متمرکز کرد که به وسیله آن می توانستند محصولات پیشه وران را پیش خرید کنند. پیش خرید کردن محصولات به دلیل پرداخت بهای کمتر باز هم سرمایه بازرگانان را افزود. در مرحله بعدی بازرگانان مکان هایی را فراهم آوردند که پیشه وران رشته های یکسان در آن جمع می شدند و برای بازرگان کار می کردند. این مرحله از تولید سرمایه داری را کئوپراسیون ساده می نامند. در کئوپراسیون تقسیم کار وجود نداشت، بلکه همه یک چیز را تولید می کردند. بهره وری در این شیوه تولید پایین بود ولی نسبت به دوره قبل که هر پیشه وری در محلی جداگانه تولید می کرد، به دلیل رقابت تولید کاران باهم، سرعت کار بسیار زیادتر بود.
مرحله بعد تولید مانوفاکتوری بود. در این مرحله پیشه وران رشته های مختلف و با تخصص گوناگون برای تولید یک کالا زیر یک سقف جمع می شدند و هر یک به صورت تخصصی فقط قطعه ای از یک محصول را تولید می نمود و در مرحله نهایی قطعات مختلف بر روی هم سوار می شدند. این شیوه تولید بهره وری کار را بسیار بالا برد. از آن جا که هر کس فقط قطعه ای خاص را به طور مرتب تولید می کرد، مهارت این فرد در ساختن آن قطعه بسیار زیاد می شد به طوریکه هم سرعت تولید و هم کیفیت محصولات بسیار بهبود حاصل کرد. در دوره کئوپراسیون و قبل از آن پیشه ور می بایست کل محصول را خود بسازد و سالها طول می کشید تا شاگردان از استادان مهارت ساختن محصول را بیاموزند. ولی در مرحله تولید مانوفاکتوری برای کار کردن در کارگاهها نیاز به مهارت زیاد نبود. به دلیل تقسیم کار کارگران ساده هم با مدت کوتاهی آموزش می توانستند در ساختن یک قطعه خاص ماهر شوند.
مرحله بعد به خصوص پس از اختراع ماشین بخار که سر آغاز انفلاب صنعتی بود، آغار شد. در این مرحله که آن را مکانیزاسیون تولید می نامند، کارخانجات بزرگ که با نیروی بخار کار می کردند جای مانوفاکتور ها را گرفت. در این مرحله سطح نیاز مهارت کاری تک تک کارگران بسیار نازل بود. به گونه ای که کارگر فقط به عنوان کنترل کننده و به گفته دیگر به مثابه زائده تولید ماشینی مورد نیاز بود. از آنجا که برای تولید به نیروی بدنی زیادی نیاز نبود، کار زنان و کودکان در موارد زیادی جای کار مردان را گرفت.
به هر حال در مرحله تولید مکانیزه کارخانجات عظیمی پدیدار شدند که نیاز به صد ها و هزارها کارگر برای امر تولید داشتند. این نیروی کار از طریق پیشه وران ورشکسته شهر ها که توانایی ارتقا ابزار کار خود متناسب با نیاز زمان را نداشتند و دهقانان از ده رانده و بی خانمان شده که در جستجوی لقمه نانی به شهرها مهاجرت می کردند، تامین می شد.
به طور مثال در انگلستان، تولید مکانیزه نخستین بار در صنایع نساجی مورد استفاده قرار گرفت. مکانیزاسیون که سطح تولید را بسیار بالا برده بود، برای ادامه کار هم به پشم فراوان نیاز داشت و هم به انبوه نیروی کار. تقاضا برای پشم، زمین داران انگلستان را تشویق کرد که زمین های زراعی را تبدیل به چراگاه برای پرورش گوسفند کنند. نابود کردن مزارع برای وسعت بخشیدن به پرورش گوسفند، بیرون راندن دهقانان از زمین های زراعی سیلی از دهقانان را به شهرها سرازیر ساخت. این دهقانان آواره و گرسنه نیروی کار آماده ای جهت به کار گمارده شدن در کارخانجات بزرگ فراهم ساختند.
در زمان ما تولید وارد مرحله اتوماسیون و رباتیزاسیون شده است. در این مرحله تولید به صورت گسترده ای خودکار می شود و کامپیوتر در بسیاری موارد جای انسانها را می گیرد. البته نباید تصور کرد که روند استفاده از ماشین به جای انسان مطلق و بازگشت ناپذیر است. زیرا از آنجا که هدف سرمایه داران کسب سود بیشتر است تنها در مواردی از ماشین به جای انسان استفاده میکنند که برای آنها صرف اقتصادی داشته باشد. از طرف دیگر با استفاده وسیع از ماشین ها و رباتها به جای انسان، بیکاری افزایش پیدا می کند و لذا نیروی کار ارزان می شود. این تا جایی ادامه پیدا می کند که استفاده از نیروی کار با صرفه تر از استفاده از ماشین آلات پیشرفته و خودکار شود. در این صورت سرمایه داران دوباره نیروی کار انسان را به ماشین های خود کار ترجیح خواهند داد.
جامعه سرمایه داری بر مالکیت خصوصی سرمایه داران بر ابزار تولید استوار است. مالکیت خصوصی ابزار و وسایل تولید، سرمایه داران را قادر می سازد که با استفاده از کار کسانی که به دلیل نداشتن وسایل تولید قادر به تامین وسایل امرار معاش خود نیستند، به تولید مبادرت ورزد. هدف سرمایه داران کسب سود است. این سود از طریق استثمار مزدکاران و تصاحب ارزش اضافی نیروی کار آنان به دست می آید. سرمایه داران در بازار کار، نیروی کار مزدکاران را می خرند. اهمیت نیروی کار در اینست که قادر است ارزشی بیش از بهای خود را بیافریند. قسمتی از که برای تامین معاش خود مزدکار مورد نیاز است کار لازم نام دارد. کار لازم معادل مزدی است که مزد کار از کارفرمای خود دریافت می دارد. مزد کار برای آنکه برای سرمایه دار سود آور باشد باید بیش از نیاز خود تولید کند. کار اضافی که مزدکار بدون پرداخت مزدی برای سرمایه دار انجام می دهد، ارزش اضافی یا منشا سود سرمایه داران است.
تضاد طبقاتی در جامعه سرمایه داری تضاد انبوه مزدکاران از یک طرف و طبقه سرمایه داران حاکم از سوی دیگر است. مزدکار در جامعه سرمایه داری یا بیکار است یا درحال کار. در مواقع کار داشتن چنانچه جامعه در دوره رونق و شکوفایی باشد، مزدکار با شدت زیاد استثمار می شود و باید ساعت های طولانی کارهای سخت انجام دهد. اگر جامعه در دوره رکود قرار داشته باشد مزدکار از ترس بیکار شدن در اظطراب دائمی به سر می برد. در حالیکه مزد کار با وجود زحمت زیاد تقریبا هیچ گاه فرصت پرداختن جدی به خود و خانواده خود را ندارد یا آسودگی خاطر لازم برای این امر را نمی یابد، سرمایه داران غرق در تفریح و لذت و در عین حال اسراف کاری های بیمورد هستند.
سرمایه داران برای تحمیل اراده خود به مزدکاران از دستگاههای دولتی و اداری، پلیس، دادگاه و قوانین، آموزش و پرورش، رسانه های جمعی و غیره که در خدمت آنان است، بهره می گیرند. از این نظر مبارزه مزدکاران با سرمایه داران تنها مبارزه ای اقتصادی برای گرفتن دستمزد بیشتر نیست. بلکه مبارزه آنان مبارزه ای سیاسی برای در هم کوبیدن کل نهادهای مستقر جامعه سرمایه داری و به خصوص دولت و نیروی سرکوبگر آن و جایگزینی آن با دولت سوسیالیستی و نهادهای متناسب با آن که با نفی استثمار فرد از فرد و الغای مالکیت خصوصی بر وسایل تولید همخوانی داشته باشد، می باشد.
ازهمان روزهای اولیه، حاکمیت سرمایه داری خسارت های فراوانی برای برای مردم جهان به بار آورده است. جنگ های جهانی، تجارت برده، استثمار بی رحمانه، جنگ های استعماری، نژاد پرستی و اشکال دیگر ستم همه از عوارض حاکمیت سرمایه داری جهانی بوده است.
تضاد اساسی جامعه سرمایه داری، تضاد بین خصلت اجتماعی و اینک جهانی تولید و شکل خصوصی مالکیت بر ابزار تولید است. مکانیسم اقتصادی سرمایه داری، کسب حداکثر سود و انباشت سرمایه است. سرمایه انباشته شده در گردش تولید، در دست معدودی از سرمایه داران بزرگ متمرکز می گردد. قسمتی از آن صرف مخارج شخصی آنان می گردد. بخش اصلی سرمایه انباشته شده صرف توسعه تولید از طریق سرمایه گذاری مجدد می گردد. برای بالا بردن راندمان تولید، لازم است ابزارهای تولید بطور مرتب تکامل یابند. سرمایه گذاری در بخش ثابت سرمایه که همان تجهیزات و وسایل تولید است، به نسبت سرمایه گذاری در بخش متغیر که صرف اجیر کردن مزدکاران است، بطور نسبی رشد بیشتری دارد. رشد متزاید نسبی بیشتر سرمایه ثابت نسبت به سرمایه متغیر منجر به پدیده بیکاری ساختاری در جوامع سرمایه داری شده است. لذا پدیده بیکاری جزء جدایی ناپذیر جامعه سرمایه داری است.
امروزه سرمایه داری تبدیل به یک سیستم جهانی شده است که نه تنها نیروی کار کشور خود، بلکه مزدکاران تمام جهان را استثمار می کند. نتیجه حاکمیت سرمایه داری بر جهان امروز، انباشت ثروت در دست معدودی از ثروتمندان جهان در ازاء فقر و گرسنگی انبوهی از مردم دنیا است. از ثمرات ادامه حاکمیت سرمایه داری جهانی، گرسنگی 840 میلیون انسان، مرگ یک کودک از هر هفت کودکی که در کشورهای در حال رشد به دنیا می آیند قبل از سن پنج سالگی و بسیاری مصائب دیگر است.
هر ساله 12 میلیون کودک در جهان می میرند. 3/1 میلیارد نفر یعنی بیش از یک ششم جمعیت جهان با کم تر از یک دلار در روز زندگی می کنند. حال آنکه در کشور های پیشرفته برای هر گاو دو دلار در روز هزینه می شود. ادامه حاکمیت و استثمار سرمایه داری برای مردم جهان فاجعه بار است. چپ معتقد است که می توان و باید جهان دیگری ساخت که این همه فقر، نابرابری، تبعیض و ستم در آن وجود نداشته باشد. چپ برای استقرار سوسیالیسم در جهان مبارزه می کند.

جمعه، آبان ۱۳، ۱۳۸۴

تکامل تاریخی

اهمیت درک ماتریالیسم دیالکتیک برای افراد سیاسی به دلیل نیاز به کارگیری قوانین آن در مورد جامعه و تاریخ است. تطبیق قوانین فلسفی دیالکتیک بر جامعه و تاریخ ماتریالیسم تاریخی نام دارد.
مطابق قوانین ماتریالیسم تاریخی تضاد مابین نیروهای مولد و مناسبات اجتماعی-اقتصادی در نهایت به از هم پاشیدن مناسبات تولیدی و جایگزینی آن مناسبات با مناسبات اجتماعی نوین که سازگاری بیشتری با رشد نیروهای مولد داشته باشند، خواهد شد. به عبارت دیگر تغییرات تدریجی حاصل رشد نیروهای مولد در نهایت به تحولات کیفی یا انقلاب اجتماعی در مناسبات تولیدی و تغییر یک فرماسیون اجتماعی-اقتصادی به فرماسیون اجتماعی-اقتصادی مترقی تر می شود.
فرماسیون (صورت بندی) اجتماعی-اقتصادی یکی از مفاهیم بنیادی ماتریالیسم تاریخی است و بیانگر مراحل معین پیشرونده تکامل جامعه است. به کمک آن می توان خصلت قانونمند پروسه ی تاریخی را درک کرد و یک دوران تاریخی را از دوران دیگر متمایز ساخت. تا کنون پنج فرماسیون در تاریخ بشر مشاهده شده است: : 1- کمون اولیه 2- نظام برده داری 3- فئودالیسم 4- سرمایه داری 5- سوسیالیسم. هر فرماسیون بر پایه شیوه ی معین تولید که خاص اوست پدید می شود و شاخص این شیوه تولید سطح معین تسلط انسان بر طبیعت، درجه تکامل نیروهای مولد و آن مناسبات تولیدی است که ویژه ی فرماسیون مورد بحث است.
مجموعه انسان آماده به کار، ابزار و موضوع کار (مواد اولیه، زمین)، نیروهای مولد را تشکیل می دهند.
مناسبات تولیدی مجموعه روابط انسانی در اجتماع است که به موجب آن تولید به مرحله اجرا در می آید و مطابق شکل خاصی محصول در بین اعضای جامعه توزیع می گردد. عامل اصلی در تعیین نحوه توزیع محصول، نوع مالکیت ابزار تولید در جامعه است. بنابر این تغییر مناسبات تولیدی در جامعه به مفهوم تغییر شکل مالکیت ابزارهای تولید است. مجموعه مناسبات تولید و نیروهای مولد مناسبات اقتصادی جامعه را می سازند. مناسبات اقتصادی زیربنا ست. هنر، مذهب، علم، فلسفه و... روبنای جامعه را تشکیل می دهند. زیر بنا عامل اصلی و تعیین کننده در شکل گیری روبنا محسوب می شود ولی روبنا و زیربنا تاثیر متقابل بر روی هم دارند. یعنی روبنا عامل منفعل نیست بلکه خود نیز به نوبه خود به شکل گیری زیر بنای جامعه کمک میکنند و در شکل گیری آن موثر است.

استفاده از سنگ و چوب به مثابه ابزارهای آماده، پس از عادت انسان به راست ایستادن آغاز روند پیدایش انسان کنونی بود. در این مرحله انسان به خصوص از سنگ برای کشتن حیوانات و شکستن لاک لاک پشت برای تهیه خوراک استفاده میکرد. در این مرحله شکار و جمع آوری دانه، انسان را به کوچ دائمی برای یافتن منابع غذا وادار می ساخت. ابزار سازی در شکل اولیه آن یا تیزکردن سنگ و به شکل کاربردی تر درآوردن آن تحول بزرگی در زندگی انسان بود. پس از آنکه انسان موفق شد لبه های سنگ را تیز کند و آن را به اشکال مورد نیاز خود درآوردو از آن برای تیز کردن چوب و استخوان استفاده کند، توانست مقدار بیشتری غذا برای خود فراهم کند. او همچنین کشاورزی را از طریق شخم زدن زمین با خیش آموخت. لذا انسان کوچنده به انسان یکجا نشین که در نزدیکی رودخانه ها و مناطق حاصلخیز برای کشاورزی اقامت می گزید تبدیل شد. سکونت او در محل های دائم اولین اجتماعات متشکل انسانی را پدید آورد.
در این مرحله تولید انسان که همان فراهم آوری خوراک، پوشاک و مسکن بود، به دلیل سطح نازل تکامل ابزار بسیار ابتدایی و در عین حال کم ونا چیز بود. به دلیل کم بودن محصول، مالکیت در قبایل ابتدایی انسان مفهومی نداشت. در واقع هم ابزار تولید و هم محصول تولید متعلق به تمام قبیله بود و همه به صورت اشتراکی از آن استفاده می کردند. در جریان شکار و جمع آوری غذا هم تمام افراد قبیله به طور جمعی مشارکت داشتند. این مرحله از تاریخ را دوران اشتراکی اولیه می نامند. در این مرحله از تاریخ انسان به دلیل عدم وجود مالکیت بر وسایل و محصول تولید، مبارزه طبقاتی نیز وجود نداشت. مبارزه و جنگ تنها بین قبایل مختلف برای حفظ یا به دست آوردن مناطق مناسب برای شکار و یافتن گیاهان خوراکی جریان داشت.
با تکامل تدریجی ابزار کار و به خصوص پس از کشف، به کارگیری فلزات و به خصوص آهن تحول عظیمی در زندگی بشر پدیدار شد. با یاد گیری ذوب فلزات ابزار های تولید به شدت متکامل شدند. نیزه، خنجر، خیش آهنی و دیگر وسایل فلزی بازده کار شکار و کشاورزی نسبت به دوره ماقبل بسیار افزایش یافت. به نحوی که انسان تولید کننده می توانست بیش از نیاز شخصی خود تولید کند. پیدایش تولید مازاد بر مصرف، آغاز پیدایش بهره گیری برخی از انسان ها از حاصل تلاش انسان های دیگر شد. از این مرحله، تقسیم کار و بهره کشی انسان از انسان پدیدار گشت.
وقتی انسان به اهمیت این موضوع پی برد، از آن پس اسرای جنگی را که قبل از آن می کشت، نگه می داشت و از آنها برای توقیف محصول مازاد بر احتیاج خودشان استفاده می کرد. ضبط تولید مازاد به نفع برخی افراد، مالکیت و مبارزه طبقاتی در جامعه را شکل داد. در این مرحله طبقات اصلی جامعه عبارت بودند از برده داران که نه تنها مالک ابزار تولید و محصول کار، بلکه صاحب خود بردگان نیز بودند. به نحوی که می توانستند آنها را بکشند و یا بفروشند. پیدایش برده داری منجر به تقسیم کار به یدی و فکری شد. به طوری که صاحبان برده به خصوص در مراحل پیشرفته جامعه برده داری نیاز به کار بدنی نداشتند و فعالیت عمده آن ها صرف کارهای فکری مثل فلسفه، مذهب، علم و سیاست می شد.
دوران برده داری سرشار از مبارزه طبقاتی بردگان با برده داران است. معروف ترین قیام بردگان، قیام اسپارتاکوس است. اگر چه مبارزات بردگان در تمام دوران برده داری به صورت متناوب ادامه داشت، به وجود می آمد، رشد می کرد، اوج می گرفت و گه گاه نیز به پیروزی های موردی بردگان منجر می شد. ولی تا زمانیکه شرایط عینی نابودی نظام برده داری فراهم نشده بود، تمام قیام های بردگان محکوم به شکست بود. فقط تکامل ابزارهای تولیدی تا میزان معین می توانست به وجود آورنده شرایط عینی مورد نیاز برای نابودی نظام برده داری باشد.
رشد نیروهای مولد در جامعه برده داری، بهبود شیوه های کشت زمین از طریق تصحیح شیوه های آبیاری، استفاده از گاو آهن های سبک و سنگین منجر به گسترش زمینداری بزرگ شد. کم کم وسعت زمین ها آن قدر زیاد شد که برده داران برای اداره و کنترل زمین های زراعی خود با مشکل مواجه شدند. برده ها چون هیچ سهمی از محصول به جز سهمی در حد زنده ماندن نمی بردند، نه از وسایل تولید به خوبی نگهداری و استفاده می کردند و نه علاقه ای به حاصل کار خود داشتند. بهره وری تولید در این زمینهای وسیع بسیار پایین بود. علاوه بر این استفاده از گاو آهن های سنگین در این زمین ها ناممکن بود. از این رو برده داران کم کم به این فکر افتادند که با تقسیم زمین های زراعی به قطعات کوچکتر و در اختیار گذاشتن آن زمین ها به بردگان، علاقه به تولید را در آنان زنده کنند. در عوض سهمی از محصول را بگیرند. این آغاز پیدایش فئودالیسم بود.
تغییر مالکیت ابزار تولید بدین نحو تحول عظیم دیگری در تاریخ تکامل اجتماعی بشر بود. با این تحول دهقانان که اکثراً همان بردگان سابق بودند، چون خود نیز سهمی از محصول می بردند و اجازه تشکیل خانواده داشتند بهبود نسبی زیادی در زندگی شان پدید آمد. اگرچه همچنان از طریق بستگی به زمین به ارباب فئودال نیز وابسته بودند و بدون اجازه او نمی توانستن زمین یا ده را ترک کنند به علاوه اجبار داشتند سهم قابل توجهی از محصول کار خود را به ارباب واگذار کنند. ضربه قطعی بر سیستم برده داری با هجوم قبایل ژرمن به امپراطوری رم و فتح آن وارد شد. پس از استقرار قطعی سیستم فئودالیسم در جامعه اروپا، بندی بزرگ از پای تکامل ابزارهای تولید برداشته شد. مهمترین تحول تکنولوژیک در اثر این پدیده، اختراع آسیاب بادی به جای آسیاب های آبی بود.
در جامعه فئودالی نیز همانند جامعه برده داری مبارزه طبقاتی در جریان بود. بدین صورت که همچنان فئودالها از حاصل کار اضافی دهقانان بهره مند می شدند و با آنکه اکثریت دهقانان از لحاظ اقتصادی در وضعیت بخور و نمیر قرار داشتند، اربابان با ضبط محصول اضافی دهقانان برای خود زندگی اشرافی ساخته بودند. استفاده از کار اضافی دهقانان به چند طریق انجام می شد: گرفتن سهمی از محصول زمین متعلق به دهقانان که معمولاً زمین کوچکی در کنار خانه آنها بود. کار اجباری بدون مزد در مزارع وسیع ارباب. بیگاری برای ارباب در انجام کارهای ساختمانی و سایر کارهای متعلق به ارباب. بعدها در مراحل متکامل تر جامعه فئودالی مالیات نقدی به تدریج جای این اشکال بهره کشی را گرفت. تضاد اساسی در این مرحله تاریخی تضاد بین دهقانان و اربابان فئودال بود. این تضاد در حادترین اشکال خود به صورت قیام های متناوب دهقانان علیه ارباب ها نمودار می شد. یکی از معروف ترین قیام های دهقانی قیام دهقانان آذربایجان ایران به رهبری بابک خرم دین بر علیه نظام فئودالی و در عین حال اشغالگران خارجی بود.
به هر حال این قیام ها تا زمانی که شرایط عینی نابودی جامعه فئودالی وجود نداشت در اثر جبر تاریخی با شکست مواجه می شد. تنها زمانیکه فرماسیون اجتماعی-اقتصادی فئودالی به طور جدی به صورت سدی در راه تکامل نیروهای تولید و ابزار های تولید درآمد، از طریق انقلاب های بورژوایی اروپا، نابود شد.
سرمایه داری به یکباره ظهور نکرد. بلکه از درون جامعه فئودالی رشد کرد، به تدریج قدرت گرفت و در نهایت سیستم فئودالی را از بین برد. رشد تولید کالایی (تولید به منظور فروش) در اقتصاد و شکل گیری بازرگانی از عوامل رشد سرمایه داری بودند. پیشه وران و بازرگانان در شهرها تجمع کردند و با انباشت سرمایه در دستان پیشه وران و بازرگانان کم کم آنان تبدیل به طبقه ای شدند که در جامعه فئودالی به آنان طبقه سوم یا طبقه متوسط می گفتند. انقلاب صنعتی به خصوص اختراع ماشین بخار و تکامل شیوه های ذوب فلزات عامل مهمی در تحول فرماسیون اجتماعی- اقتصادی از فئودالیسم به سرمایه داری بود. به موازات رشد نیروهای مولد، با پیدایش طبقات جدید، اندیشه های بورژوایی اومانیسم، عقل گرایی و لیبرالیسم زمینه های فکری انقلابات بورژوایی را فراهم آوردند. انقلابات بورژوایی هلند، انگلستان و فرانسه ضربات قطعی بر سیستم فئودالیسم وارد آوردند. به هر حال به تدریج سیستم سرمایه داری سیستم مسلط اجتماعی-اقتصادی جهان شد.
مکانیزاسیون تولید در نتیجه انقلاب علمی و فنی اروپا، انبوه دهقانان سلب مالکیت شده، پیشه وران ورشکسته و وامانده در عرصه رقابت و انباشت سرمایه در دستان بازرگانان و سرمایه داران سبب به وجود آمدن کارخانجات بزرگ شد. در جامعه سرمایه داری دو طبقه اساسی وجود دارند. سرمایه داران یعنی صاحبان وسایل تولید و کار در مقابل انبوه فاقدان وسایل تولید که مجبورند برای امرار معاش خود برای سرمایه داران کار کنند یا به عبارتی نیروی کار خود را به آنان بفروشند، یعنی مزدکاران.تضاد طبقاتی در جامعه سرمایه داری، همانا تضاد بین مزد کاران و سرمایه داران است
شاهین درویش
13/08/84
تهران