جمعه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۵

فردا

نه دیروز
نه امروز
که فردا
روٌیای پاک کودکیمان بود
و امید
که ما زنده ماندیم.
ساقه وجود و جوانیمان
گرچه سوخت
از آتش کین،
از خشم و انتقام دیروز
و نگاه بدگمان امروز
ما جز روٌیاهای رنگین نداشتیم
برای زندگی تو
کودک امروز،
انسان فردا
که جز به عشق و آفتاب
نیندیشی
و غم نان کودکانت
از تو پیکره ای
گیاه گون نسازد.
و تو به شعر بیندیشی
شعری خالی از خشم و فریاد
شعری برای دوست داشتن
شعری برای عشق
شعری برای امید
و برای روٌیاهای رنگین تر تو
تا همسایه ات
صمیمی ترین بستگان تو باشد
و بستگانت
شریرترین دشمنانت نباشند.

تهران
شاهین درویش
26/12/85