سه‌شنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۴

دور دوم انتخابات ریاست جمهوری

دور دوم انتخابات ریاست جمهوری

می دانم. انتخاب خوشایندی نیست. حتی برای خیلی ها انتخاب معین هم خوشایند نبود. اما انتخاب دشواری نیست. حالا کم کم داریم یاد می گیریم که سیاست یعنی همین. یعنی انتخابی از میان گزینه های عملاً موجود. داشتن آرمانهای بزرگ و زندگی وعمل کردن در واقعیتهای روزمره با آنچه به گونه ای محسوس موجود است.
خوب انتخاب من در مرحله اول انتخابات معین بود. فکر می کردم که تضاد اصلی بین راست مدرن و جبهه دمکراسی خواهی است. ولی خام بودم. من نه ارزیابی درستی از قدرت سیاسی و مانوردهی راست سنتی داشتم. نه تصور می کردم که جبهه دفاع از معین به چنین فلاکتی افتاده باشد. کم یا بیش باید بپذیریم که انتخابات جمعه گذشته بازتاب واقعی است از آنچه که در درون جامعه در جریان است. هنوز نه جبهه دمکراسی خواهی شامل جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ملی مذهبی ها و سکولارهای موافق اصلاحات به چنان نیروی سیاسی تبدیل شده اند که تبدیل به آلترناتیو جدی و مستحکم حاکمیت شوند و نه راست افراطی و فاشیست مآب چنان از لحاظ سیاسی ضعیف شده است که نتواند حاکمیت را حالا با رای یا بدون رای قبضه کند و حرکت دمکراسی خواهی را سالها به فراموشی بسپارد. واقعیت اینست که خطر جدی است. احتمال هرگونه حرکت کودتایی و سرکوبگرانه وجود دارد. مسئله بر سر افراد نیست اصل مطلب اینست که اتفاقات مطابق میل و سلقه ما شکل نمی گیرد. چه ما بخواهیم و چه نخواهیم الآن جبهه دمکراسی خواهی بالاجبار حول محور هاشمی رفسنجانی تشکیل شده است تا حداقل بتواند، روزنه هایی برای نفس کشیدن و ابراز وجود حفظ کند. جبهه دیگر، جبهه تمامیت خواهان، سرکوبگران، بی خبران از وضعیت دنیا و به طور خلاصه متعصبان و متحجران است. جبهه ای که در حمایت از رفسنجانی تشکیل شده است، دیگر تنها شامل طرفداران همیشگی او نیست. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت، عزت اله سحابی، محمد علی سپانلو، نجف دریا بندری، محمود دولت آبادی و خیل عظیمی از آزادیخواهان و هواداران دمکراسی را در بر می گیرد. حالا دیگرموضوع دفاع و حمایت از هاشمی رفسنجانی تنها حمایت از شخص او نیست، بلکه در عمل حمایت از همه آنهایی است که در دور دوم انتخابات از او حمایت می کنند و بدین وسیله اعلام وجود می کنند. و از آن بسیار مهم تر این که در واقعیت امر این حمایت نه رای آری به هاشمی رفسنجانی بلکه یک نه بزرگ به انحصار طلبان است.
بی تفاوت ماندن در این شرایط به شکل گریزناپذیری یعنی حمایت از افراطی ترین عناصر راست فاشیست مآب مذهبی. بار دیگر در مرحله بسیار حساسی از تاریخ کشورمان قرار داریم. یک بزنگاه تاریخی جدی و جبهه نبردی که مطابق میل ما شکل نگرفته است ولی به شکل اجتناب ناپذیری خودش را به ما تحمیل می کند. ما می توانیم از حضور در این نبرد سرباز زنیم ولی نخواهیم توانست از عواقب نتیجه این نبرد برکنار باشیم. حاصل این نبرد هرچه باشد، دامن ما را هم خواهد گرفت. زمان حساسی است. فرصت برای تفکر و تعمق زیاد باقی نیست. در واقع نیازی هم به تفکر و تعمق زیاد نیست. انتخاب شاید چندان خوشایند نباشد اما دشوار نیست.
آیا تعجب آور بود که در انتخابات گذشته ریاست جمهوری فرانسه، وقتی چپها دیدند که ژان ماری لوپن به مرحله دوم راه یافته است و در مقابل ژاک شیراک قرار گرفته است، به سادگی تصمیم گرفتند که از ژاک شیراک حمایت کنند تا ریاست جمهوری به دست عناصر فاشیست مسلک نیفتد؟
پس انتخاب ساده است، برای جلوگیری از حاکم شدن تحجر و تعصب کور باید به حداقل ها راضی شد و از هاشمی رفسنجانی حمایت کرد. آن هم نه تنها حمایت منفعلانه و از سر سیری بلکه با در نظر گرفتن جدیت خطری که از جانب راست افراطی وجود دارد، باید فعالانه از هاشمی رفسنجانی حمایت کرد و با تمام نیرو از همگان خواست که روز جمعه به پای صندوقهای رای رفته و به او رای دهند.
سهل انگاری نمی توان کرد. تحریم کنندگان انتخابات، پیش از برگزاری انتخابات جمعه گذشته حتی تصور چنین نتایجی را هم نمی کردند وگرنه عده قابل توجهی از آنها با مسئله انتخابات برخورد فعالانه تری داشتند.حتی پشتیبانان معین هم خیلی خاطر جمع بودند که انتخابات با حضور معین و هاشمی به دور دوم کشیده خواهد شد و صد البته معین در دور دوم پیروز خواهد شد.
حالا که دقیق تر و عمیق تر فکر میکنم می بینم ارزیابی افرادی که حتی در دور اول هم اصرار داشتند برای ماندن در ریل اصلاحات از هاشمی حمایت کنند، حاوی شناخت بیشتری از واقعیت های جامعه ما بود و من در این مورد کژ فهمی داشتم و اشتباه می کردم.
تهران
31/3/83
شاهین درویش

هیچ نظری موجود نیست: