جمعه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۴

برابری


ماده 1 اعلامیه جهانی حقوق بشر اظهار می دارد: " تمام افراد بشر آزاد زاده می شوند و از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم برابرند." اینکه افراد آزاد زاده می شوند البته مطلب زیاد مهمی نیست. گو اینکه تصور نمی کنم کسی در مورد زاده شدن یا زاده نشدن خود بتواند آزادانه تصمیم بگیرد. یا اصولاً برایم قابل درک نیست که آزاد بودن در زمان تولد به چه کار می آید. آنچه که مهم است اینست که آیا همه انسانها در طول مدت حیات خود آزادند و از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق باهم برابرند یا خیر. تصور نمی کنم که درک این مسئله چندان دشوار باشد که انسانهایی که از جهات مختلف و متنوع در نابرابری به سر می برند، طبیعتاً از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق هم نمی توانند برابر باشند. آیا در جامعه با یک فرد متمول میلیاردر همانگونه رفتار می شود که با فردی محروم و زحمتکش؟ آیا فرزند یک کارگر دارای همان امکانات فرزند یک سرمایه دار برای رشد و پرورش است؟ پس آنچه در اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است یک آرمان است و نه یک واقعیت. آرمانی که انسانها برای محقق شدن آن باید تلاش ورزند. انسانها تا زمانی که زنده اند البته از لحاظ وجود داشتن برابرند. اما شرایط زیستشان از همان اوان کودکی بسیار متفاوت و نا برابر است. در عین حال آنها در مورد چگونگی رشد خود نیز آزاد نیستند که تصمیم بگیرند. آیا کودک آزاد است که تصمیم بگیرد در چه محیطی زندگی کند، چه کسانی او را تربیت کنند و چه امکانات مادی و معنوی برای رشد و تعلیم و تربیت خود داشته باشد؟ مسلم است که نه. کودک خانواده فقیری که از فرط فقر قادر به تامین نیاز های اولیه او هم مثل غذا و پوشاک نیست، چه رسد به فراهم نمودن امکان تحصیل، مسلماً آزاد نیست که در هر مدرسه ای که می خواهد درس بخواند. اثرات این نا برابری که از کودکی وجود دارد تا روز مرگ دامن گیر انسان هاست. معلوم است کودکی که در آغاز زندگی امکانات مناسب برای پرورش مناسب نداشته است، در دوران جوانی هم نه آزاد است که هر شغلی می خواهد برگزیند و نه از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با افراد مرفه جامعه یکسان است. او مجبور است به سخت ترین و جانفرسا ترین شغل ها تن دهد و تمام زندگی او در مبارزه مرگ وزندگی برای تامین حداقل های ادامه زندگی خلاصه میشود. در دوران پیری و بازنشستگی هم ( اگر توفیق یابد به این سنین برسد) چنانچه لقمه نانی برای خوردن داشته باشد سپاسگزار است. حیثیت و کرامت پیشکش. پس محو نابرابری اجتماعی و اقتصادی یکی از آرمان های اساسی جامعه بشری است. محو نابرابری های اجتماعی- اقتصادی مسلماً امری نیست که به یکباره امکان داشته باشد. بلکه امری نسبی و تدریجی است که انسانهای عدالت جو و آرمان گرا باید در راه رسیدن به آن مبارزه و تلاش کنند. از نگاه چپ ریشه نابرابری های اجتماعی و اقتصادی، مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و امکانات کسب درآمد است. جامعه ای که در آن همه امکانات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی در دست اقلیت کوچکی از صاحبان وسایل تولید و امکانات کسب درآمد یعنی سرمایه داران متمرکز است. جامعه ای که توسط کسانی اداره می شود که آرمانی به جز کسب سود حداکثر و رفاه فردی و خانوادگی خود ندارند، چگونه می تواند به سوی برابری و عدالت اجتماعی پیش رود؟ ثمره ادامه چنین وضعیتی شکاف روز افزون طبقاتی، فقیر تر شدن فقرا و ثروتمند تر شدن ثروتمندان است. چپ ادامه حاکمیت سرمایه داران بر جوامع بشری را فاجعه بار می داند و تلاش می ورزد به جای حاکمیت سرمایه داران حاکمیت مزدکاران را برقرار سازد. با حاکمیت مزدکاران آگاه که از نظر نگرش ضد سرمایه داری باشند، مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و امکانات کسب درآمد ملغی و مالکیت همگانی بر وسایل تولید و کسب وکار برقرار می گردد. لازم به توضیح است که چپ مدرن و دمکرات، مالکیت همگانی بر وسایل تولید را مساوی با مالکیت دولتی نمی داند. گرچه مالکیت دولتی هم شکلی ازاشکال مالکیت همگانی است ودر مورد برخی از نهادهای اقتصادی بزرگ به دلیل حجم عظیم سرمایه گذاری مورد نیاز آنها، گریز ناپذیر است اما تنها شکل مالکیت همگانی نیست. مالکیت همگانی علاوه بر شکل دولتی مالکیت می تواند اشکال دیگری نیز داشته باشد. مثل شرکت های تعاونی و شرکت های سهامی عام مشروط بر آنکه در آنها میزان سهام به صورت عادلانه ای تقسیم شده باشد و مدیریت در آنها صورت دمکراتیک داشته باشد. همچنین چپ دمکرات به برقراری حاکمیت مزدکاران از طریق شیوه های خشونت آمیز و سرکوب گرانه معتقد نیست. چپ دمکرات خواهان قدرت گیری از طریق شیوه های مسالمت آمیز، پارلمانتاریستی و دمکراتیک است. چپ دمکرات چاره کار را در مبارزه سیاسی و اقتصادی دراز مدت و جلب آرای اکثریت مردم جامعه جستجو می کند. چپ برای بدست گرفتن قدرت باید هم از لحاظ سیاسی و هم از نظر اقتصادی قوی شود. مبارزه سیاسی یعنی تشکیل حزب مدرن امروزی و تلاش برای جلب آرا مردم و به خصوص مزدکاران. مبارزه اقتصادی هم می تواند از طریق تشکیل شرکت های تعاونی و سهامی عام و حضور در عرصه رقابت های اقتصادی جامعه انجام پذیرد. لازم به تاکید است که ویژگی چپ دمکرات اعتقاد و پایبندی آن به دمکراسی و مبارزه در راه آن چه قبل از به دست گرفتن قدرت چه پس از آن است. البته مسلم است که آرمان نهایی چپ از بین رفتن تمام و کمال نظام سرمایه داری و مالکیت خصوصی بر وسایل تولید است ولی تجربه تاریخی نشان داده است که این کار از طریق شیوه های سرکوبگرانه ، خشونت آمیز و اراده گرایانه امکان پذیر نیست. بلکه این اکثریت جامعه و از طریق نهاد قانون گذاری یا پارلمان است که باید در مورد میزان همگانی شدن مالکیت بر وسایل تولید و امکانات کسب و کار تصمیم بگیرد. آنچه مسلم است مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و امکانات کسب و کار یعنی بخش خصوصی تا مدت زیادی شکلی از اشکال مالکیت (و نه شکل غالب آن) در جامعه خواهد ماند. تنها کامیابی چپ در یک رقابت سالم و دراز مدت اقتصادی و سیاسی است که می تواند این شکل از مالکیت را محدود و محدود تر سازد و در نهایت آن را به طور کامل محو سازد.
شاهین درویش

تهران

24/6/84

هیچ نظری موجود نیست: