دوشنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۷

جهان بینی چپ

جهان بینی چپ که آنرا مارکسیسم می خوانند، از سه جزء اصلی تشکیل یافته است؛ فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک، اقتصاد سیاسی و سوسیالیسم علمی.


فلسفه
بینش فلسفی چپ متکی بر ماتریالیسم دیالکتیک است. اولین جزء فلسفی چپ یعنی ماتریالیسم خود به دو بخش فرعی تقسیم می گردد: ماتریالیسم طبیعی و ماتریالیسم تاریخی.

ماتریالیسم طبیعی
ماتریالیسم طبیعی بینشی فلسفی است که بر اصالت ماده یا ازلی و ابدی بودن آن صحه می گذارد. از این دیدگاه ماده همیشه وجود داشته و همواره وجود خواهد داشت. ماده را که شامل جرم، انرژی و میدان می شود نباید با جرم که تنها شکلی از هستی ماده است اشتباه گرفت. شعور حاصل کارکرد ماده به غایت تکامل یافته و پیچیده است. بدون وجود ماده متعالی شعور نمی تواند وجود پیدا کند. اهمیت درک فلسفه ماتریالیسم در این نکته نهفته است که هواداران جهان بینی چپ با مسلح و مسلط شدن به این فلسفه نگرش علمی می یابند و آگاهانه تلاش می ورزند در چرایی و چگونگی همه پدیده های عالم هستی به علم و دانش متکی گردند. فریب خرافات و عوام فریبی مدعیان دروغین همه چیزدان را نخورند و برای یافتن دلیل و ماهیت هر چیز به دنبال یافتن علت های واقعی و اثبات شدنی باشند و بویژه نسبت به پاسخ های حاضر و آماده، مقدس و بسته بندی شده، مشکوک و دیر باور باشند.
مغز در موجودات زنده حاصل تکامل و انتخاب برتر طبیعی در طی یک فرآیند چند میلیارد ساله است. بر طبق آخرین یافته های علمی انسان کنونی هموساپینس عمری حدود یکصد و پنجاه هزار ساله دارد. قبل از آن میلیون ها سال طول کشیده است تا عالی ترین حیوانات ما قبل انسان (گونه خاصی از میمون ها) تبدیل به انسان کنونی شوند.
مغز انسان کنونی دارای میلیاردها یاخته به نام نرون است که ترکیب این یاخته ها کلیه فعالیت های بدنی، عصبی و روحی انسان را در تحت کنترل دارند. مغز بشر از سه لایه اصلی تشکیل شده است.؛ زیرین ترین لایه که در تمام موجودات زنده (حیوانات) مشترک است، در قسمت فوقانی بصل النخاع قرار دارد. این بخش کنترل واکنش های غیر شرطی و به طور عمده فیزیکی و فیزیولوژیک بدن انسان را در اختیار دارد. لایه میانی مغز انسان که در مغز حیوانات عالی مثل سگ، گربه، اسب، میمون و غیره نیز وجود دارد، فرماندهی احساسات، عواطف، و به طور کلی واکنش های شرطی را عهده دار است. لایه فوقانی مغز یا همان قشر خاکستری مخصوص انسان است که کارکرد ویژه تفکر، تعقل، تجرید، مفهوم سازی، واکنش های تأخیر یافته، و به طور عام سیستم علامت دهی ثانویه را سازمان دهی می کند.
در هر صورت همة کارکرد های مغز انسان که شعور و روح او را می سازد.، نتیجه ارتباط گیری دائم و موقت بین نرون ها (یاخته های مغزی) و یا فعل و انفعالات فیزیک و شیمیایی، اعم از جریان اکتریسیته داخل یاخته های عصبی و یا ترشح مواد شیمیایی مخصوص در داخل مغز است. ماتریالیسم یا تقدم ماده بر شعور به همین مفهوم است؛ قبل از آنکه شعور وجود داشته باشد، یا بوجود بیاید، باید ماده متعالی یا همان مغز به وجود آمده باشد و با فعالیت خود شعور را به عرصه هستی برساند.

دیالکتیک
ماده ازلی و ابدی در زمان و مکان قرار دارد و همواره در حال حرکت است. حرکت مطلق و سکون نسبی است. همه مواد موجود در عالم هستی چه در اجزاء و چه در کلیت خود در حال حرکت دائمی و ابدی به سر می برند.
تضاد درونی پدیده ها عامل محرک ماده است. همه پدیده های عالم وجود در حال حرکت، تأثیر و تعامل متقابل بر یکدیگر، دارای تضاد درونی و در حال تغییر و تحول هستند و لاجرم رو به سوی تکامل دارند.
شیوة نگرش فوق و اسلوب مطالعه و عمل چه در حیطه طبیعت و چه در عرصه اجتماع که متکی بر این روش باشد را اسلوب دیالکتیک نامیده اند. از نظر اسلوب دیالکتیک هیچ چیز ثابت، ساکن، بدون تغییر و مقدس نیست. همة پدیده ها را باید در یک فرآیند تولد، شدن، تغییر و تبدل دائمی با رویکرد تکاملی و در نهایت مرگ و نابودی مطالعه نمود.

ماتریالیسم تاریخی
ماتریالیسم تاریخی، به کار بستن شیوه نگرش ماتریالیسم دیالکتیک در عرصه تاریخ و اجتماع است. هواداران ماتریالیسم تاریخی مطالعه تاریخ و همچنین حال و آینده اجتماع را متکی بر قوانینی می سازند که بنیانگذاران فلسفه علمی یعنی کارل مارکس و فردریش انگلس از درون اصول و قوانین ماتریالیسم دیالکتیک استخراج کرده اند و آن ها را به عرصه تاریخ و اجتماع تعمیم داده اند.
از مهمترین قوانین ماتریالیسم تاریخی، قانون تقدم هستی اجتماعی بر شعور اجتماعی است. از نظر این قانون وضعیت اجتماعی-اقتصادی جامعه است که وضعیت فرهنگ، مذهب، فلسفه، هنر، ایدئولوژی، حقوق و سایر جنبه های معنوی جامعه را تعیین می کند و نه بالعکس. گرچه به هر صورت هستی اجتماعی و شعور اجتماعی در حال تأثیر متقابل بر روی یکدیگر می باشند.
قانون دیگر ماتریالیسم تاریخی عبارت است از قانون تأثیر متقابل و جنبه تعیین کننده زیر بنا یا مناسبات اقتصادی نسبت به روبنا یا مناسبات سیاسی و اجتماعی است. از نقطه نظر ماتریالیسم تاریخی رشد نیرو های مولده شامل ابزار تولید و انسان تولید کننده، در نهایت منجر به تحول و دگرگونی در مناسبات تولید یا نحوه مالکیت ابزار تولید و شکل بندی اجتماعی و اقتصادی جامعه می گردد. تغیی شیوه مالکیت به نوبه خود کلیه مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را تغییر می دهد.
بر طبق گفته مذکور است که می توان شکل بندی های تاریخ بشر، تغییر، تبدیل و تکامل آن ها را بررسی و علت یابی کرد. در تاریخ بشر به طور کلی و صرفنظر از برخی استثناها تا کنون نظام ها یا شکل بندی (فرماسیون) های اقتصادی-اجتماعی اشتراکی اولیه (نظام عشیره ای – قبیله ای)، برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری پیدایش یافته اند.
بنا بر اعتقاد بنیانگذاران جهان بینی علمی چپ تعمیم قوانین ماتریالیسم تاریخی به جوامع سرمایه داری منجر به این نتیجه گیری می شود که مطابق با همان قوانین جامعه سرمایه داری هم با رشد تکنولوژیک و تکامل ابزار تولید به همراه رشد آگاهی انسان مولد جامعه یعنی طبقه مزد بگیران (مزدکاران) یا پرولتاریای صنعتی، روزی از هم خواهد پاشید و جای آن را شکل بندی اجتماعی-اقتصادی نوین یعنی سوسیالیسم خواهد گرفت.
در واقع رشد تکنولوژی و ابزار تولید منجر به اجتماعی تر شدن هرچه بیشتر فرآیند تولید و همچنین روحیه انسان تولید کننده می گردد؛ و این جنبه با شیوه مالکیت بر ابزار و وسایل تولید که فردی و خصوصی است در تضاد جدی قرار می گیرد. در نهایت با از هم پاشیده شدن شکل بندی اجتماعی-اقتصادی سرمایه داری، روابط جدید تولیدی مبتنی بر مالکیت اجتماعی و همگانی بر وسایل تولید جای آن را خواهد گرفت.

اقتصاد سیاسی
اقتصاد سیاسی علم قوانین تولید و توزیع نعمات مادی در مراحل مختلف تکامل جامعه انسانی است. آنچه امروزه از نظر تفکر سیاسی چپ اهمیت درجه اول می یابد، اقتصاد سیاسی سرمایه داری است.
در اقتصاد تولید سرمایه داری همه چیز برای مبادله و فروش تولید می شود. ارزش کالاهای تولید شده با میزان کار اجتماعاً لازم یا متوسط کار ضروری برای تولید آن محصول بخصوص سنجیده می شود. تنها کالایی که می تواند ارزشی بیش از ارزش اولیه خود تولید کند نیروی کار است. نیروی کار خود حاصل تراکم و مجموع توانایی های جسمی و روانی انسان است.
در جامعه سرمایه داری نیروی کار به صورت کالای قابل خرید و فروش در می آید. در این جامعه اقشار وسیعی از مردم یعنی طبقه مزدکاران تنها چیزی که می توانند برای گذران زندگی شان بفروشند، نیروی کارشان است.
مزدکار ارزش نیروی کار (مزد) خود را نه در طول یک روز کامل بلکه در طی بخشی از روزانه کار مثلاً در چهار ساعت به وجود می آورد. ولی سرمایه دار وی را مجبور می سازد که در طول روز بیش از چهار ساعت کار کند. همین بخش کار که در واقع سرمایه دار بابت آن مزدی به کارگر پرداخت نمی کند است که ارزش اضافی یا سود سرمایه دار را تشکیل می دهد. به عبارت دیگر ارزش اضافی ارزش کار پرداخت نشده به مزدکاران است. ارزش اضافی وسیله استثمار مزدکاران و منبع ثروت اندوزی سرمایه داران است.

سوسیالیسم علمی
سوسیالیسم علمی علم مبارزه آگاهانه مزدکاران برای رهایی از استثمار فرد از فرد و بندگی طبقاتی جامعه سرمایه داری و دانش ساختن جامعه نوین مبتنی بر برابری و آزادی انسان ها، فارغ از استثمار فرد از فرد و یوق بندگی طبقاتی است.
تاریخ بشریت تا کنون تاریخ مبارزات طبقات است. در واقع نیروی محرکه پیشرفت و تکامل تاریخ تضاد درونی جامعه یعنی جدال بین طبقات استثمار گر و استثمار شونده، برخوردار و محروم، بهره مند و بی بهره است. بر طبق اصول سوسیالیسم علمی تضاد اصلی طبقاتی در جامعه سرمایه داری جدال بین سرمایه داران یعنی مالکان ابزار و وسایل تولید: کارخانجات، زمین، دفاتر کار و کلیه ملزوماتی که از طریق آنها می توان به کسب درآمد پرداخت، از یکسو و طبقه مزدکاران مولد ثروت یعنی کلیه کسانی که راهی به جز کار کردن در قبال مزد به سود سرمایه داران برای کسب درآمد و فراهم نمودن اسباب معیشت خود و خانواده شان ندارند، از سمت دیگر است.
مطابق این اصول ایجاد شرایط عینی یعنی رشد نیرو های مولده تا سطحی معین، پیدایش و شدت گیری بحران های اجتماعی-اقتصادی ویرانگر و اوجگیری شدت مبارزه طبقاتی به شرطی که با شرایط ذهنی یعنی رسیدن آگاهی طبقاتی طبقه مزدکاران به حد معین همراه با وجود یک حزب انقلابی منضبط و متشکل روشنگر- که بتواند با اقتدار کامل رهبری مبارزات طبقه مزدکاران را در درجه اول و کلیه اقشار اجتماعی را در مرحله بعدی برعهده گیرد- همراه شود، منجر به انقلاب سرنوشت ساز نابودی جامعه سرمایه داری، رهایی مزدکاران از قید بندگی طبقاتی و به تبع آن استقرار سوسیالیسم می گردد.

خوانندگان محترم! آنچه در اینجا گفته شد در واقع تنها مختصری است از حدیث مفصلی که هرگز در یک مقاله کوتاه و مجمل نگنجد. نیت آن بود که ذهن نوآموزان جوان، چنانچه گذارشان به این مقال افتد، برای یاد گیری بیشتر تحریک و تشویق شود. در ضمن اگر ادعای زیادی نباشد مروری باشد برای یادآوری آموخته های پیشکسوتان که همگی اساتید بنده هستند.


منوچهر خاکی (شاهین درویش)
تهران
27/11/87

نوشته های پیشین همین نویسنده درباره موضوعات مطرح شده در این مقاله:

1- مزدکاران، وبلاگ چپ دمکرات، آرشیو اوت 2005
2- فلسفه 1، وبلاگ چپ دمکرات، آرشیو سپتامبر 2005
3- فلسفه 2، وبلاگ چپ دمکرات، آرشیو اکتبر 2005
4- سرمایه داری، وبلاگ چپ دمکرات، آرشیو نوامبر 2005
5- تکامل تاریخی، وبلاگ چپ دمکرات، آرشیو نوامبر 2005
6- اقتصاد سیاسی، وبلاگ چپ دمکرات، آرشیو ژانویه 2006
7- تولید ثروت، وبلاگ چپ دمکرات، آرشیو ژوئن 2006

منابع:
1- آنتی دورینگ: ف. انگلس ترجمه آرش پیشاهنگ
2- اصول مقدماتی فلسفه: ژرژ پلیتسر مترجم:؟
3- ماتریالیسم دیالکتیک: امیر نیک آیین
4- ماتریالیسم تاریخی: امیر نیک آیین
5- بنیاد اندیشه انقلابی: احسان طبری
6- یادداشت ها و نوشته های فلسفی و اجتماعی: احسان طبری
7- اصول علم اقتصاد: پ. نیکی تین ترجمه ناصر زرافشان
8- اقتصاد سیاسی: ف.م. جوانشیر
9- سرمایه، جلد اول: ک. مارکس ترجمه ایرج اسکندری
10- مبانی سوسیالیسم علمی: و. آفانسیف، م. کارووا، ل. مینایف
11- اندیشه انقلابی مارکس: آلکس کالینیکوس ترجمه پرویز بابایی
12- زمینه تکامل اجتماعی: د.ک. متروپولسکی، ی.ا. زوبریتسکی، و.ل. کروف ترجمه پرویز بابایی
13- کارل مارکس، زندگی و دیدگاهای او: دکتر مرتضی محیط (2 جلد)
14- پاولوف، به سوی روانشناسی و روانپزشکی علمی: هاری کی ولز ترجمه نصراله کسرائیان
15- مارکس و سیاست مدرن: بابک احمدی
16- تاریخچه تقریباً همه چیز: بیل برایسن ترجمه محمد تقی فرامرزی
17- چگونه انسان غول شد: ایلین سگال ترجمه آذر آریان پور
18- سه منبع و سه جزء مارکسیسم: و.ای. لنین ترجمه محمد پور هرمزان

هیچ نظری موجود نیست: