جمعه، آذر ۰۴، ۱۳۸۴

سرمایه داری

نطفه های فورماسیون اجتماعی اقتصادی سرمایه داری در درون جامعه فئودالی بسته شد و رشد کرد. این پدیده آن قدر رشد کرد تا با جامعه فئودالی در تضاد جدی قرار گرفت و در نهایت به نابودی جامعه کهنه یعنی مناسبات اجتماعی اقتصادی فئودالی و برقراری نظام نو یعنی مناسبات اجتماعی اقتصادی سرمایه داری منجر شد.
جامعه فئودالی که خود زمانی عاملی برای تحرک و تکامل نیروهای تولیدی محسوب می شد، به تدریج به صورت سد ومانعی در راه این تکامل درآمد. با عدم امکان رشد نیروهای مولد، بازده تولید بسیار در سطح نازلی قرار گرفت و بحران های وسیعی سراسر جامعه فئودالی را فرا گرفت. صنعتگری ، پیشه وری و بازرگانی که در مراحل اولیه تاریخ جامعه فئودالی بسیار نادر بود و به صورت حاشیه ای در کنار کشاورزی وجود داشت، آن چنان رشد کرد که در تضاد جدی با شیوه فئودالی قرار گرفت.
پیشه وران که در آغاز در ده به صنعتگری می پرداختند و وابسته به ارباب بودند، دراثر بهبود شیوه های تولید کم کم مستقل شدند و به شهر ها مهاجرت نمودند. آنان یا از ده فرار می کردند و یا با اجازه ارباب و تعهد پرداخت خراج به ارباب به شهر می آمدند. آن ها که خراج می پرداختند نیز کم کم متمرد شدند و از پرداخت خراج به ارباب سر باز زدند. به هر حال در اواخر دوران فئودالیسم شهر که محل استقرار پیشه وران و بازرگانان بود، با ده که محل استقرار اربابان بود دچار تضاد شد به گونه ای که به صورت متناوب بین شهر و ده جنگ هایی در می گرفت.
به اعتقاد مارکس وجه مشخصه اصلی جامعه سرمایه داری، تسلط اقتصاد تولید کالایی است که در مقابل اقتصاد طبیعی قرار دارد. در اقتصاد طبیعی که از آغاز پیدایش بشریت تا اواخر دوران فئودالیسم مسلط بود، تولید کنندگان، محصولات خود.0 را برای مصرف تولید می کردند و مبادله گرچه وجود داشت، تنها شیوه ای کاملاً فرعی برای رفع حوائج بود. با رشد پیشه وری و صنعتگری، تولید به منظور فروش محصول یا همان تولید کالایی کم کم جای تولید برای مصرف را گرفت. در جامعه سرمایه داری همه چیز برای فروش و عرضه در بازار تولید می شود حتی نیروی کار انسان هم در معرض خرید و فروش قرار می گیرد.
شیوه تولید کالایی منجر به رشد بازرگانی شد. بازرگانان نقشی فزاینده در مناسبات اجتماعی و اقتصادی جامعه پیدا کردند. در اوایل امر نقش بازرگانان خرید محصولات پیشه وران و کشاورزان و حمل آن به مناطق دور دست برای فروش بود. اختلاف قیمت خرید و فروش محصولات سرمایه ای را در دستان بازرگانان متمرکز کرد که به وسیله آن می توانستند محصولات پیشه وران را پیش خرید کنند. پیش خرید کردن محصولات به دلیل پرداخت بهای کمتر باز هم سرمایه بازرگانان را افزود. در مرحله بعدی بازرگانان مکان هایی را فراهم آوردند که پیشه وران رشته های یکسان در آن جمع می شدند و برای بازرگان کار می کردند. این مرحله از تولید سرمایه داری را کئوپراسیون ساده می نامند. در کئوپراسیون تقسیم کار وجود نداشت، بلکه همه یک چیز را تولید می کردند. بهره وری در این شیوه تولید پایین بود ولی نسبت به دوره قبل که هر پیشه وری در محلی جداگانه تولید می کرد، به دلیل رقابت تولید کاران باهم، سرعت کار بسیار زیادتر بود.
مرحله بعد تولید مانوفاکتوری بود. در این مرحله پیشه وران رشته های مختلف و با تخصص گوناگون برای تولید یک کالا زیر یک سقف جمع می شدند و هر یک به صورت تخصصی فقط قطعه ای از یک محصول را تولید می نمود و در مرحله نهایی قطعات مختلف بر روی هم سوار می شدند. این شیوه تولید بهره وری کار را بسیار بالا برد. از آن جا که هر کس فقط قطعه ای خاص را به طور مرتب تولید می کرد، مهارت این فرد در ساختن آن قطعه بسیار زیاد می شد به طوریکه هم سرعت تولید و هم کیفیت محصولات بسیار بهبود حاصل کرد. در دوره کئوپراسیون و قبل از آن پیشه ور می بایست کل محصول را خود بسازد و سالها طول می کشید تا شاگردان از استادان مهارت ساختن محصول را بیاموزند. ولی در مرحله تولید مانوفاکتوری برای کار کردن در کارگاهها نیاز به مهارت زیاد نبود. به دلیل تقسیم کار کارگران ساده هم با مدت کوتاهی آموزش می توانستند در ساختن یک قطعه خاص ماهر شوند.
مرحله بعد به خصوص پس از اختراع ماشین بخار که سر آغاز انفلاب صنعتی بود، آغار شد. در این مرحله که آن را مکانیزاسیون تولید می نامند، کارخانجات بزرگ که با نیروی بخار کار می کردند جای مانوفاکتور ها را گرفت. در این مرحله سطح نیاز مهارت کاری تک تک کارگران بسیار نازل بود. به گونه ای که کارگر فقط به عنوان کنترل کننده و به گفته دیگر به مثابه زائده تولید ماشینی مورد نیاز بود. از آنجا که برای تولید به نیروی بدنی زیادی نیاز نبود، کار زنان و کودکان در موارد زیادی جای کار مردان را گرفت.
به هر حال در مرحله تولید مکانیزه کارخانجات عظیمی پدیدار شدند که نیاز به صد ها و هزارها کارگر برای امر تولید داشتند. این نیروی کار از طریق پیشه وران ورشکسته شهر ها که توانایی ارتقا ابزار کار خود متناسب با نیاز زمان را نداشتند و دهقانان از ده رانده و بی خانمان شده که در جستجوی لقمه نانی به شهرها مهاجرت می کردند، تامین می شد.
به طور مثال در انگلستان، تولید مکانیزه نخستین بار در صنایع نساجی مورد استفاده قرار گرفت. مکانیزاسیون که سطح تولید را بسیار بالا برده بود، برای ادامه کار هم به پشم فراوان نیاز داشت و هم به انبوه نیروی کار. تقاضا برای پشم، زمین داران انگلستان را تشویق کرد که زمین های زراعی را تبدیل به چراگاه برای پرورش گوسفند کنند. نابود کردن مزارع برای وسعت بخشیدن به پرورش گوسفند، بیرون راندن دهقانان از زمین های زراعی سیلی از دهقانان را به شهرها سرازیر ساخت. این دهقانان آواره و گرسنه نیروی کار آماده ای جهت به کار گمارده شدن در کارخانجات بزرگ فراهم ساختند.
در زمان ما تولید وارد مرحله اتوماسیون و رباتیزاسیون شده است. در این مرحله تولید به صورت گسترده ای خودکار می شود و کامپیوتر در بسیاری موارد جای انسانها را می گیرد. البته نباید تصور کرد که روند استفاده از ماشین به جای انسان مطلق و بازگشت ناپذیر است. زیرا از آنجا که هدف سرمایه داران کسب سود بیشتر است تنها در مواردی از ماشین به جای انسان استفاده میکنند که برای آنها صرف اقتصادی داشته باشد. از طرف دیگر با استفاده وسیع از ماشین ها و رباتها به جای انسان، بیکاری افزایش پیدا می کند و لذا نیروی کار ارزان می شود. این تا جایی ادامه پیدا می کند که استفاده از نیروی کار با صرفه تر از استفاده از ماشین آلات پیشرفته و خودکار شود. در این صورت سرمایه داران دوباره نیروی کار انسان را به ماشین های خود کار ترجیح خواهند داد.
جامعه سرمایه داری بر مالکیت خصوصی سرمایه داران بر ابزار تولید استوار است. مالکیت خصوصی ابزار و وسایل تولید، سرمایه داران را قادر می سازد که با استفاده از کار کسانی که به دلیل نداشتن وسایل تولید قادر به تامین وسایل امرار معاش خود نیستند، به تولید مبادرت ورزد. هدف سرمایه داران کسب سود است. این سود از طریق استثمار مزدکاران و تصاحب ارزش اضافی نیروی کار آنان به دست می آید. سرمایه داران در بازار کار، نیروی کار مزدکاران را می خرند. اهمیت نیروی کار در اینست که قادر است ارزشی بیش از بهای خود را بیافریند. قسمتی از که برای تامین معاش خود مزدکار مورد نیاز است کار لازم نام دارد. کار لازم معادل مزدی است که مزد کار از کارفرمای خود دریافت می دارد. مزد کار برای آنکه برای سرمایه دار سود آور باشد باید بیش از نیاز خود تولید کند. کار اضافی که مزدکار بدون پرداخت مزدی برای سرمایه دار انجام می دهد، ارزش اضافی یا منشا سود سرمایه داران است.
تضاد طبقاتی در جامعه سرمایه داری تضاد انبوه مزدکاران از یک طرف و طبقه سرمایه داران حاکم از سوی دیگر است. مزدکار در جامعه سرمایه داری یا بیکار است یا درحال کار. در مواقع کار داشتن چنانچه جامعه در دوره رونق و شکوفایی باشد، مزدکار با شدت زیاد استثمار می شود و باید ساعت های طولانی کارهای سخت انجام دهد. اگر جامعه در دوره رکود قرار داشته باشد مزدکار از ترس بیکار شدن در اظطراب دائمی به سر می برد. در حالیکه مزد کار با وجود زحمت زیاد تقریبا هیچ گاه فرصت پرداختن جدی به خود و خانواده خود را ندارد یا آسودگی خاطر لازم برای این امر را نمی یابد، سرمایه داران غرق در تفریح و لذت و در عین حال اسراف کاری های بیمورد هستند.
سرمایه داران برای تحمیل اراده خود به مزدکاران از دستگاههای دولتی و اداری، پلیس، دادگاه و قوانین، آموزش و پرورش، رسانه های جمعی و غیره که در خدمت آنان است، بهره می گیرند. از این نظر مبارزه مزدکاران با سرمایه داران تنها مبارزه ای اقتصادی برای گرفتن دستمزد بیشتر نیست. بلکه مبارزه آنان مبارزه ای سیاسی برای در هم کوبیدن کل نهادهای مستقر جامعه سرمایه داری و به خصوص دولت و نیروی سرکوبگر آن و جایگزینی آن با دولت سوسیالیستی و نهادهای متناسب با آن که با نفی استثمار فرد از فرد و الغای مالکیت خصوصی بر وسایل تولید همخوانی داشته باشد، می باشد.
ازهمان روزهای اولیه، حاکمیت سرمایه داری خسارت های فراوانی برای برای مردم جهان به بار آورده است. جنگ های جهانی، تجارت برده، استثمار بی رحمانه، جنگ های استعماری، نژاد پرستی و اشکال دیگر ستم همه از عوارض حاکمیت سرمایه داری جهانی بوده است.
تضاد اساسی جامعه سرمایه داری، تضاد بین خصلت اجتماعی و اینک جهانی تولید و شکل خصوصی مالکیت بر ابزار تولید است. مکانیسم اقتصادی سرمایه داری، کسب حداکثر سود و انباشت سرمایه است. سرمایه انباشته شده در گردش تولید، در دست معدودی از سرمایه داران بزرگ متمرکز می گردد. قسمتی از آن صرف مخارج شخصی آنان می گردد. بخش اصلی سرمایه انباشته شده صرف توسعه تولید از طریق سرمایه گذاری مجدد می گردد. برای بالا بردن راندمان تولید، لازم است ابزارهای تولید بطور مرتب تکامل یابند. سرمایه گذاری در بخش ثابت سرمایه که همان تجهیزات و وسایل تولید است، به نسبت سرمایه گذاری در بخش متغیر که صرف اجیر کردن مزدکاران است، بطور نسبی رشد بیشتری دارد. رشد متزاید نسبی بیشتر سرمایه ثابت نسبت به سرمایه متغیر منجر به پدیده بیکاری ساختاری در جوامع سرمایه داری شده است. لذا پدیده بیکاری جزء جدایی ناپذیر جامعه سرمایه داری است.
امروزه سرمایه داری تبدیل به یک سیستم جهانی شده است که نه تنها نیروی کار کشور خود، بلکه مزدکاران تمام جهان را استثمار می کند. نتیجه حاکمیت سرمایه داری بر جهان امروز، انباشت ثروت در دست معدودی از ثروتمندان جهان در ازاء فقر و گرسنگی انبوهی از مردم دنیا است. از ثمرات ادامه حاکمیت سرمایه داری جهانی، گرسنگی 840 میلیون انسان، مرگ یک کودک از هر هفت کودکی که در کشورهای در حال رشد به دنیا می آیند قبل از سن پنج سالگی و بسیاری مصائب دیگر است.
هر ساله 12 میلیون کودک در جهان می میرند. 3/1 میلیارد نفر یعنی بیش از یک ششم جمعیت جهان با کم تر از یک دلار در روز زندگی می کنند. حال آنکه در کشور های پیشرفته برای هر گاو دو دلار در روز هزینه می شود. ادامه حاکمیت و استثمار سرمایه داری برای مردم جهان فاجعه بار است. چپ معتقد است که می توان و باید جهان دیگری ساخت که این همه فقر، نابرابری، تبعیض و ستم در آن وجود نداشته باشد. چپ برای استقرار سوسیالیسم در جهان مبارزه می کند.

هیچ نظری موجود نیست: