جمعه، آبان ۱۳، ۱۳۸۴

تکامل تاریخی

اهمیت درک ماتریالیسم دیالکتیک برای افراد سیاسی به دلیل نیاز به کارگیری قوانین آن در مورد جامعه و تاریخ است. تطبیق قوانین فلسفی دیالکتیک بر جامعه و تاریخ ماتریالیسم تاریخی نام دارد.
مطابق قوانین ماتریالیسم تاریخی تضاد مابین نیروهای مولد و مناسبات اجتماعی-اقتصادی در نهایت به از هم پاشیدن مناسبات تولیدی و جایگزینی آن مناسبات با مناسبات اجتماعی نوین که سازگاری بیشتری با رشد نیروهای مولد داشته باشند، خواهد شد. به عبارت دیگر تغییرات تدریجی حاصل رشد نیروهای مولد در نهایت به تحولات کیفی یا انقلاب اجتماعی در مناسبات تولیدی و تغییر یک فرماسیون اجتماعی-اقتصادی به فرماسیون اجتماعی-اقتصادی مترقی تر می شود.
فرماسیون (صورت بندی) اجتماعی-اقتصادی یکی از مفاهیم بنیادی ماتریالیسم تاریخی است و بیانگر مراحل معین پیشرونده تکامل جامعه است. به کمک آن می توان خصلت قانونمند پروسه ی تاریخی را درک کرد و یک دوران تاریخی را از دوران دیگر متمایز ساخت. تا کنون پنج فرماسیون در تاریخ بشر مشاهده شده است: : 1- کمون اولیه 2- نظام برده داری 3- فئودالیسم 4- سرمایه داری 5- سوسیالیسم. هر فرماسیون بر پایه شیوه ی معین تولید که خاص اوست پدید می شود و شاخص این شیوه تولید سطح معین تسلط انسان بر طبیعت، درجه تکامل نیروهای مولد و آن مناسبات تولیدی است که ویژه ی فرماسیون مورد بحث است.
مجموعه انسان آماده به کار، ابزار و موضوع کار (مواد اولیه، زمین)، نیروهای مولد را تشکیل می دهند.
مناسبات تولیدی مجموعه روابط انسانی در اجتماع است که به موجب آن تولید به مرحله اجرا در می آید و مطابق شکل خاصی محصول در بین اعضای جامعه توزیع می گردد. عامل اصلی در تعیین نحوه توزیع محصول، نوع مالکیت ابزار تولید در جامعه است. بنابر این تغییر مناسبات تولیدی در جامعه به مفهوم تغییر شکل مالکیت ابزارهای تولید است. مجموعه مناسبات تولید و نیروهای مولد مناسبات اقتصادی جامعه را می سازند. مناسبات اقتصادی زیربنا ست. هنر، مذهب، علم، فلسفه و... روبنای جامعه را تشکیل می دهند. زیر بنا عامل اصلی و تعیین کننده در شکل گیری روبنا محسوب می شود ولی روبنا و زیربنا تاثیر متقابل بر روی هم دارند. یعنی روبنا عامل منفعل نیست بلکه خود نیز به نوبه خود به شکل گیری زیر بنای جامعه کمک میکنند و در شکل گیری آن موثر است.

استفاده از سنگ و چوب به مثابه ابزارهای آماده، پس از عادت انسان به راست ایستادن آغاز روند پیدایش انسان کنونی بود. در این مرحله انسان به خصوص از سنگ برای کشتن حیوانات و شکستن لاک لاک پشت برای تهیه خوراک استفاده میکرد. در این مرحله شکار و جمع آوری دانه، انسان را به کوچ دائمی برای یافتن منابع غذا وادار می ساخت. ابزار سازی در شکل اولیه آن یا تیزکردن سنگ و به شکل کاربردی تر درآوردن آن تحول بزرگی در زندگی انسان بود. پس از آنکه انسان موفق شد لبه های سنگ را تیز کند و آن را به اشکال مورد نیاز خود درآوردو از آن برای تیز کردن چوب و استخوان استفاده کند، توانست مقدار بیشتری غذا برای خود فراهم کند. او همچنین کشاورزی را از طریق شخم زدن زمین با خیش آموخت. لذا انسان کوچنده به انسان یکجا نشین که در نزدیکی رودخانه ها و مناطق حاصلخیز برای کشاورزی اقامت می گزید تبدیل شد. سکونت او در محل های دائم اولین اجتماعات متشکل انسانی را پدید آورد.
در این مرحله تولید انسان که همان فراهم آوری خوراک، پوشاک و مسکن بود، به دلیل سطح نازل تکامل ابزار بسیار ابتدایی و در عین حال کم ونا چیز بود. به دلیل کم بودن محصول، مالکیت در قبایل ابتدایی انسان مفهومی نداشت. در واقع هم ابزار تولید و هم محصول تولید متعلق به تمام قبیله بود و همه به صورت اشتراکی از آن استفاده می کردند. در جریان شکار و جمع آوری غذا هم تمام افراد قبیله به طور جمعی مشارکت داشتند. این مرحله از تاریخ را دوران اشتراکی اولیه می نامند. در این مرحله از تاریخ انسان به دلیل عدم وجود مالکیت بر وسایل و محصول تولید، مبارزه طبقاتی نیز وجود نداشت. مبارزه و جنگ تنها بین قبایل مختلف برای حفظ یا به دست آوردن مناطق مناسب برای شکار و یافتن گیاهان خوراکی جریان داشت.
با تکامل تدریجی ابزار کار و به خصوص پس از کشف، به کارگیری فلزات و به خصوص آهن تحول عظیمی در زندگی بشر پدیدار شد. با یاد گیری ذوب فلزات ابزار های تولید به شدت متکامل شدند. نیزه، خنجر، خیش آهنی و دیگر وسایل فلزی بازده کار شکار و کشاورزی نسبت به دوره ماقبل بسیار افزایش یافت. به نحوی که انسان تولید کننده می توانست بیش از نیاز شخصی خود تولید کند. پیدایش تولید مازاد بر مصرف، آغاز پیدایش بهره گیری برخی از انسان ها از حاصل تلاش انسان های دیگر شد. از این مرحله، تقسیم کار و بهره کشی انسان از انسان پدیدار گشت.
وقتی انسان به اهمیت این موضوع پی برد، از آن پس اسرای جنگی را که قبل از آن می کشت، نگه می داشت و از آنها برای توقیف محصول مازاد بر احتیاج خودشان استفاده می کرد. ضبط تولید مازاد به نفع برخی افراد، مالکیت و مبارزه طبقاتی در جامعه را شکل داد. در این مرحله طبقات اصلی جامعه عبارت بودند از برده داران که نه تنها مالک ابزار تولید و محصول کار، بلکه صاحب خود بردگان نیز بودند. به نحوی که می توانستند آنها را بکشند و یا بفروشند. پیدایش برده داری منجر به تقسیم کار به یدی و فکری شد. به طوری که صاحبان برده به خصوص در مراحل پیشرفته جامعه برده داری نیاز به کار بدنی نداشتند و فعالیت عمده آن ها صرف کارهای فکری مثل فلسفه، مذهب، علم و سیاست می شد.
دوران برده داری سرشار از مبارزه طبقاتی بردگان با برده داران است. معروف ترین قیام بردگان، قیام اسپارتاکوس است. اگر چه مبارزات بردگان در تمام دوران برده داری به صورت متناوب ادامه داشت، به وجود می آمد، رشد می کرد، اوج می گرفت و گه گاه نیز به پیروزی های موردی بردگان منجر می شد. ولی تا زمانیکه شرایط عینی نابودی نظام برده داری فراهم نشده بود، تمام قیام های بردگان محکوم به شکست بود. فقط تکامل ابزارهای تولیدی تا میزان معین می توانست به وجود آورنده شرایط عینی مورد نیاز برای نابودی نظام برده داری باشد.
رشد نیروهای مولد در جامعه برده داری، بهبود شیوه های کشت زمین از طریق تصحیح شیوه های آبیاری، استفاده از گاو آهن های سبک و سنگین منجر به گسترش زمینداری بزرگ شد. کم کم وسعت زمین ها آن قدر زیاد شد که برده داران برای اداره و کنترل زمین های زراعی خود با مشکل مواجه شدند. برده ها چون هیچ سهمی از محصول به جز سهمی در حد زنده ماندن نمی بردند، نه از وسایل تولید به خوبی نگهداری و استفاده می کردند و نه علاقه ای به حاصل کار خود داشتند. بهره وری تولید در این زمینهای وسیع بسیار پایین بود. علاوه بر این استفاده از گاو آهن های سنگین در این زمین ها ناممکن بود. از این رو برده داران کم کم به این فکر افتادند که با تقسیم زمین های زراعی به قطعات کوچکتر و در اختیار گذاشتن آن زمین ها به بردگان، علاقه به تولید را در آنان زنده کنند. در عوض سهمی از محصول را بگیرند. این آغاز پیدایش فئودالیسم بود.
تغییر مالکیت ابزار تولید بدین نحو تحول عظیم دیگری در تاریخ تکامل اجتماعی بشر بود. با این تحول دهقانان که اکثراً همان بردگان سابق بودند، چون خود نیز سهمی از محصول می بردند و اجازه تشکیل خانواده داشتند بهبود نسبی زیادی در زندگی شان پدید آمد. اگرچه همچنان از طریق بستگی به زمین به ارباب فئودال نیز وابسته بودند و بدون اجازه او نمی توانستن زمین یا ده را ترک کنند به علاوه اجبار داشتند سهم قابل توجهی از محصول کار خود را به ارباب واگذار کنند. ضربه قطعی بر سیستم برده داری با هجوم قبایل ژرمن به امپراطوری رم و فتح آن وارد شد. پس از استقرار قطعی سیستم فئودالیسم در جامعه اروپا، بندی بزرگ از پای تکامل ابزارهای تولید برداشته شد. مهمترین تحول تکنولوژیک در اثر این پدیده، اختراع آسیاب بادی به جای آسیاب های آبی بود.
در جامعه فئودالی نیز همانند جامعه برده داری مبارزه طبقاتی در جریان بود. بدین صورت که همچنان فئودالها از حاصل کار اضافی دهقانان بهره مند می شدند و با آنکه اکثریت دهقانان از لحاظ اقتصادی در وضعیت بخور و نمیر قرار داشتند، اربابان با ضبط محصول اضافی دهقانان برای خود زندگی اشرافی ساخته بودند. استفاده از کار اضافی دهقانان به چند طریق انجام می شد: گرفتن سهمی از محصول زمین متعلق به دهقانان که معمولاً زمین کوچکی در کنار خانه آنها بود. کار اجباری بدون مزد در مزارع وسیع ارباب. بیگاری برای ارباب در انجام کارهای ساختمانی و سایر کارهای متعلق به ارباب. بعدها در مراحل متکامل تر جامعه فئودالی مالیات نقدی به تدریج جای این اشکال بهره کشی را گرفت. تضاد اساسی در این مرحله تاریخی تضاد بین دهقانان و اربابان فئودال بود. این تضاد در حادترین اشکال خود به صورت قیام های متناوب دهقانان علیه ارباب ها نمودار می شد. یکی از معروف ترین قیام های دهقانی قیام دهقانان آذربایجان ایران به رهبری بابک خرم دین بر علیه نظام فئودالی و در عین حال اشغالگران خارجی بود.
به هر حال این قیام ها تا زمانی که شرایط عینی نابودی جامعه فئودالی وجود نداشت در اثر جبر تاریخی با شکست مواجه می شد. تنها زمانیکه فرماسیون اجتماعی-اقتصادی فئودالی به طور جدی به صورت سدی در راه تکامل نیروهای تولید و ابزار های تولید درآمد، از طریق انقلاب های بورژوایی اروپا، نابود شد.
سرمایه داری به یکباره ظهور نکرد. بلکه از درون جامعه فئودالی رشد کرد، به تدریج قدرت گرفت و در نهایت سیستم فئودالی را از بین برد. رشد تولید کالایی (تولید به منظور فروش) در اقتصاد و شکل گیری بازرگانی از عوامل رشد سرمایه داری بودند. پیشه وران و بازرگانان در شهرها تجمع کردند و با انباشت سرمایه در دستان پیشه وران و بازرگانان کم کم آنان تبدیل به طبقه ای شدند که در جامعه فئودالی به آنان طبقه سوم یا طبقه متوسط می گفتند. انقلاب صنعتی به خصوص اختراع ماشین بخار و تکامل شیوه های ذوب فلزات عامل مهمی در تحول فرماسیون اجتماعی- اقتصادی از فئودالیسم به سرمایه داری بود. به موازات رشد نیروهای مولد، با پیدایش طبقات جدید، اندیشه های بورژوایی اومانیسم، عقل گرایی و لیبرالیسم زمینه های فکری انقلابات بورژوایی را فراهم آوردند. انقلابات بورژوایی هلند، انگلستان و فرانسه ضربات قطعی بر سیستم فئودالیسم وارد آوردند. به هر حال به تدریج سیستم سرمایه داری سیستم مسلط اجتماعی-اقتصادی جهان شد.
مکانیزاسیون تولید در نتیجه انقلاب علمی و فنی اروپا، انبوه دهقانان سلب مالکیت شده، پیشه وران ورشکسته و وامانده در عرصه رقابت و انباشت سرمایه در دستان بازرگانان و سرمایه داران سبب به وجود آمدن کارخانجات بزرگ شد. در جامعه سرمایه داری دو طبقه اساسی وجود دارند. سرمایه داران یعنی صاحبان وسایل تولید و کار در مقابل انبوه فاقدان وسایل تولید که مجبورند برای امرار معاش خود برای سرمایه داران کار کنند یا به عبارتی نیروی کار خود را به آنان بفروشند، یعنی مزدکاران.تضاد طبقاتی در جامعه سرمایه داری، همانا تضاد بین مزد کاران و سرمایه داران است
شاهین درویش
13/08/84
تهران

هیچ نظری موجود نیست: