یکشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۸

یک گام به پیش

این روزها گاهی از اوقات، آدم با خواندن برخی مقالات در سایت های اینترنتی چپ، ناخودآگاه به یاد روزهای پس از انقلاب می افتد. همان روزها که با باز شدن فضای سیاسی جامعه، به یکباره و بصورت ناگهانی انواع و اقسام گروه ها و سازمان های اولترا چپ و مافوق انقلابی مثل قارچ از زمین سبز شدند و با صداهایی که گوش فلک را کر می کرد، شروع کردند به ناسزا دادن به زمین و زمان. حالا ناسزا نده و کی بده.
همان ها که تا دیروز یا در کنج مخفی ترین پناهگاههای زیر زمینی بودند و هیچ اثری از آنان مشاهده نمی شد و یا اینکه در کنارت بودند و تو هرگز هیچ نشانه انقلابی بودن را در آنها مشاهده نکرده بودی، به ناگاه با پز انقلابی دو آتشه به صحنه سیاسی وارد شدند و نیرو های چپ روشن بین که در تمام سالهای خفقان سیاسی همواره در تمام صحنه ها حضور داشتند و به شیوه ای علمی و اصولی همراه با تدبیر و درایت انقلابی همه جا ابراز وجود و اعتراض می کردند را سازشکار و اپورتونیست نامیدند. همه این ها البته در شرایط وجود حاشیه امنی بود که در پی انقلاب ضد امپریالیستی و مردمی بهمن به وجود آمده بود. آن وقت در آن فضای نسبتاً باز سیاسی، انقلابی های دو آتشه به یکباره مدعی شده بودند و می خواستند خون بهای همه جان باختگان و شکنجه دیدگان را از رهبران سیاسی آن روز جامعه بگیرند.
امروز هم هنوز چیزی نشده و با آنکه هنوز اتفاق خاصی نیفتاده است، عده ای به فکر کلاه ساختن از نمد اصلاحات افتاده اند و برای آنکه از قافله عقب نمانند، در پرتو تنها حضور میر حسین موسوی در عرصه رقابت های انتخابات ریاست جمهوری از مخفیگاه های چند لایه شان بیرون خزیده اند تا ادعای ارث و میراث کنند و انتقام همه جان باختگان آزادی را از موسوی بگیرند. اینکه آقای مهندس موسوی آیا به راستی در کشتارهای دهه شصت نقش داشته و مسئول بوده است یا نه را من نمی دانم و اصولاً قضاوت کردن در حیطه تخصص من نیست و به هر حال این گونه مسائل باید در آینده روشن شود. اما در همان حال این یک واقعیت انکار ناپذیر است که او هنوز رئیس جمهور نشده، بسیاری از نیروهای چپ فضا را برای حضور مجدد در عرصه سیاست جامعه ایران مناسب تشخیص داده اند و پس از سال ها دوباره مشغول عرض اندام در این صحنه شده اند.
در عین حال شاید باید به این گونه رفقا خاطر نشان کرد که: رفقا! هنوز که خبری نشده است و هنوز که موسوی رئیس جمهور نشده است. فکر نمی کنید برای به میدان آمدن کمی زود باشد؟ آقایان! از نیروهای اصولگرا که چیزی را نباید طلب نمود.

در هر صورت از این مسئله که بگذریم برای عده ای از رفقای چپ هنوز هم شرکت کردن یا نکردن در انتخابات یک مسئله حل نشده باقی مانده است. عده ای از رفقا با وجود آنکه عواقب سیاست تحریم را در سال های گذشته به روشنی دیده اند و نتایج اش را تجربه کرده اند، باز هم بدانسان از سیاست تحریم سخن می گویند که گویی تاکتیک جدید و بدیعی را کشف کرده اند و باز هم شعار تحریم را سر داده اند. برخی از آنان موضوع را اینگونه مطرح می کنند که گویا کسانی که سیاست شرکت در انتخابات را تبلیغ می کنند، انسانهای منفعل و بی عملی هستند و توده های میلیونی که در اطرافشان حلقه زده اند را عاطل و باطل نگه داشته اند و دست به هیچ گونه عمل انقلابی نمی زنند.
آقایان! شما کجای کار ایستاده اید؟! ما حتی برای آنکه مردم اطرافمان را از رخوت و انفعال بیرون آوریم و به صحنه مبارزات قانونی برای انتخابات و رأی دادن هم بکشیم، مشکل داریم. یا این گونه است که شما در حال سیر کردن در ابرها و آسمان ها هستید و از واقعیات جامعه کنونی ما بی خبر هستید. و یا اینکه مردمی که در اطراف شما هستند از جنس مردم دیگری هستند و ما بی اطلاع هستیم. هم سخن با لنین باید بگوییم: آقایان!، رفقا!، شما میلیون ها تن از مردم را بسیج کنید و به میدان بیاورید ببینیم. شما توده های میلیونی مردم را به عرصه فعالیت انقلابی بکشید؛ باور کنید که ما هیچ گونه ادعایی نداریم و اگر شما موفق به این امر شوید، مطمئن باشید که ما هم در ته صف توده ها قرار خواهیم گرفت و بدون اندکی تردید رهبری شما را می پذیریم.

از این بحث هم که گذر کنیم، واقعیت اینست که مشارکت سیاسی یکی از ارکان مهم دمکراسی است و آن هم یاد گرفتنی و از طریق تجربه سیاسی قابل حصول است. از ابتدائی ترین ابزارهای تجربه مشارکت سیاسی شرکت در مبارزات قانونی، پارلمانی و به خصوص رأی دادن است. البته مفهوم شرکت در انتخابات برابر با مطلق پنداشتن این شیوه از مبارزه سیاسی نیست. و هیچ نیروی سیاسی جدی چپ سایر راهها و شیوه های شرکت در مبارزات را نفی نمی کند. نیروهای چپ باید در تمام عرصه های فعالیت سیاسی حضور فعال و مؤثر داشته باشند. هم مبارزه برای پیش بردن راههای اصلاح طلبانه و پارلمانی و هم در صورت وجود شرایط مساعد و مقتضی شرکت در مبارزه انقلابی. اما کاملاً روشن است که بدون کسب تجربه در مبارزات قانونی و رفرمیستی، توده ها قادر به شرکت در مبارزه انقلابی آن هم به صورت سازمان یافته و آگاهانه نخواهند بود.
از این ها گذشته نظر شخص من در مورد این دوره از انتخابات ریاست جمهوری این است که این دوره یکی از حساس ترین و سرنوشت ساز ترین آن هاست. یعنی اینکه ما از لحاظ تاریخی در وضعیتی قرار داریم که این مسئله که ما به فاز جدیدی انتقال پیدا کنیم یا خیر تا حد زیادی به نتیجه این دوره از انتخابات ریاست جمهوری بستگی دارد. سئوال اینجاست که آیا ما قادر خواهیم بود خود را از زیر صفر به بالای آن، صرفنظر از میزان این تغییر بکشانیم؟
افزون برآن چنانچه مجاز باشیم صرفاً براساس وعده های انتخاباتی سنجشی انجام دهیم – و به نظر میرسد که در حال حاضر چارۀ دیگری جز این نداریم – باید بگویم از نظر شخص من برخلاف بسیاری از دوره های انتخابات ریاست جمهوری در گذشته، انتخاب نه بین بد و بدتر بلکه با در نظر گرفتن مجموعه شرایط موجود و مشخصی که در آن قرار گرفته ایم انتخاب بین بد و خوب است. همچنین به اعتقاد من پیروزی اصلاح طلبان در این دوره از انتخابات یگ گام بزرگ به پیش در جهت نزدیک شدن به اهداف استراتژیک و آرمان های بزرگ انقلابی است.
پیگیری مطالبات، سیاست اتحاد و انتقاد ، گله و شکایت از مسائل تاریخی بماند برای بعد از پیروزی در انتخابات. فعلاً یگانه وظیفه همه نیروهای روشن اندیش چپ و دمکرات حمایت همه جانبه، پرشور و نیرومند از مهندس میر حسین موسوی در سمت پیروزی او در دهمین دوره از انتخابات ریاست جمهوری است.

وضعیت سیاسی در رابطه با این دوره از انتخابات بدین گونه است که بر طبق شواهد موجود چهار کاندیدای اصلی حاضر در صحنه انتخابات عبارتند از: آقایان میر حسین موسوی، مهدی کروبی، محمود احمدی نژاد و محسن رضایی.
اصلاح طلبان چپ و چپ های اصلاح طلب از مدتی پیش انتخاب خود را کرده اند و فعالانه از میر حسین موسوی حمایت می کنند. آنها حتی در این عرصه به صورت جدی مشغول فعالیت تبلیغاتی نیز شده اند. چپ های تحولخواه هنوز در کلیت خود تصمیم جدی واحدی نگرفته اند و دچار پراکندگی آرا و تردید و بلاتکلیفی هستند. لازم است که این طیف از نیروهای چپ نیز حساسیت مقطع تاریخی را در نظر گیرند، هرچه سریعتر تصمیم گیری کنند و وارد عمل شوند. توصیه اینجانب به این طیف از رفقای چپ این است که این دوره از انتخابات را به مثابه مرحله ای مهم و سرنوشت ساز از تحولات آینده در نظر گیرند که لازمه پیروزی در مراحل آتی است و لذا بدون فوت وقت فعالانه در حمایت از میر حسین موسوی وارد فعالیت شوند.

اصلاح طلبان لیبرال مدتی بلاتکلیف و سردرگم بودند. عده ای از آنان پس از کنار کشیدن آقای خاتمی تلاش کردند عبداله نوری را به صحنه بیاورند که در نهایت خود او از زیر این بار شانه خالی کرد. عده ای هم قدری سعی کردند که شیخ حسن روحانی را مطرح کنند که آن ها هم توفیق زیادی کسب نکردند. پس از نا امیدی قطعی اصلاح طلبان لیبرال از بازگشت سید محمد خاتمی و کاندیداتوری عبداله نوری، آنان دو دسته شدند. عده ای از آنان به ستاد انتخاباتی مهدی کروبی رفتند و عده نسبتاً بیشتری نیز به گرد میر حسین موسوی حلقه زدند.
پیوستن بخش وسیعی از اصلاح طلبان لیبرال منش به جبهه حامیان مهندس موسوی در بدو امر بسیار خوشحال کننده به نظر می رسید. ولی در همان حال برخی نگرانی ها را نیز در میان نیروهای چپ بر انگیخت. به خصوص که مهندس موسوی هم پس از این رخداد و برای قدردانی از آنان برخی موضع گیری های لیبرال منشانه را نیز چاشنی تبلیغات انتخاباتی خود کرد. نظر شخصی من این است که این گونه موضع گیری ها را باید ناشی از جبر زمان، موقعیت کنونی جهان و وضعیت مشخص جو فکری جامعه ایران دانست. بهای بسیار زیاد نباید به این گونه موضع گیری ها در شرایط مشخص فعلی داد و در مجموع آن را باید نوعی تدبیر تاکتیکی و موقت به حساب آورد. ضمن آن که به هر حال به نظر میرسد اتحادی ولو موقت و ناپایدار بین اصلاح طلبان چپ و اصلاح طلبان لیبرال ضرورت گریز ناپذیر مقطع تاریخی مشخص کنونی باشد.

وضعیت جبهه اصولگرایان در شرایط معروفیت کاندیدای اصلی آنها و حتی محبوبیت او در میان برخی از لایه های اجتماعی، این گمان را ایجاد می کند که وضعیت وخیم تر از این حرف ها باشد. به نظر می رسد که عده زیادی از شخصیت های کلیدی، استراتژیست ها و مقامات رده بالای این جبهه، بیش از آن که نگران شکست دکتر احمدی نژاد در عرصه رقابت های انتخاباتی باشند، از پیروزی او در این عرصه واهمه دارند. عده زیادی از آن ها به این نتیجه رسیده اند که ادامه وضعیت کنونی نه تنها می تواند لطمات جبران ناپذیری به اعتبار نظام جمهوری اسلامی در عرصه ملی و بین المللی وارد سازد، بلکه همچنین این وضعیت می تواند موجودیت و کلیت نظام را نیز در معرض خطرات جدی قرار دهد.
بسیاری از رهبران اصولگرا و به خصوص جناح راست اقتصادی آن ها تلاش زیادی کردند که شخصیت دیگری را از این جبهه وارد میدان کنند. امید آنها به خصوص تا حد زیادی به ورود دکتر ولایتی بود. ولی در نهایت او چنین نقشی را پذیرا نشد. بنابر این در آخر آقای محسن رضایی در این نقش قرار گرفت. کاندیدایی که به نظر نمی رسد شانس زیادی برای تأثیر گذاری در میدان رقابت ها داشته باشد. به هر حال مشکل اصلی رهبران اصولگرایان خصوصاً آنان که دل خوشی از سیاست های من درآوردی، تکروانه و لجوجانه آقای احمدی نژاد ندارند، این است که مهره دیگری را ندارند که در این مدت کوتاه بتوانند جانشین او سازند. اما از طرف دیگر پیروزی میر حسین موسوی را نیز فاجعه ای برای طیف خود به شمار می آورند.
در هر صورت لازم است به این مسئله توجه شود که در حال حاضر اصلی ترین جناح های اصولگرا تصمیم جدی گرفته اند که با وجود همه اختلافات خود با احمدی نژاد در مدت کوتاه باقیمانده تا بیست و دوم خرداد ماه با تمام نیروی خود از او حمایت کنند. این را باید جدی گرفت و دچار خوش خیالی کاذب نشد. در ضمن و به خصوص نباید تصور کرد که در شرایط حاضر تبلیغات پوپولیستی و وعده های عوام فریبانه احمدی نژاد و حامیان او برد و تأثیر آنچنانی در جامعه ما ندارد. به هیچ وجه چنین نیست. متأسفانه جامعه ما بخصوص در روستاها، شهرستان های کوچک و حتی محلات وسیع فقیر نشین شهر های بزرگ آن چنان با مشکل محرومیت روبروست و در نظر برخی از اقشار این گونه وعده ها چنان فریبنده است که این وضعیت حتی آقای کروبی را نیز دوباره دچار این وسوسه کرده است که از این گونه شعار ها و تبلیغات برای پیروزی در انتخابات بهره ببرد.

تصور شخصی من این است که در شرایط خطیر و حساس و به خصوص چنانچه نظر سنجی ها برتری نسبی مهندس موسوی را نشان دهند، آقای کروبی به نفع او کنار خواهد رفت. علاوه بر آن شخصاً اعتقاد دارم عده ای از افراد و جریانات اصولگرا حتی در داخل نهاد های نظامی و انتظامی نیز به صورت انفرادی و مستقل از میر حسین موسوی حمایت خواهند کرد.
با این حال وضعیت بسیار حساس است و اصلاً نباید این گونه تصور نمود که پیروزی موسوی قطعی و تضمین شده است. مسئله اصلاً بدین سادگی نیست و هنوز هم باید خطر فریب خوردن اقشار و لایه هایی از طبقات محروم را جدی تلقی نمود.
یک نکته دیگر را نیز قصد دارم اینجا اضافه کنم و آن را باید هشداری به نیروهای چپ تلقی نمود. اخیراً مشاهده می شود که برخی از ارتجاعی ترین نیروهای سیاسی ایران که به خصوص مورد نفرت نیروهای چپ هستند، از جمله برخی از سلطنت طلبان و برخی نیروهای متصل به افرادی نظیر حسین شریعتمداری، با تظاهر به حمایت از میر حسین موسوی و هم زمان رفتار های نفرت برانگیز، تلاش می ورزند نیروهای چپ را نسبت به هواداران موسوی بد بین کنند و در نهایت آنها را منفعل سازند تا این طیف از شرکت در انتخابات چشم پوشی کند و عرصه را برای نیروهای ارتجاعی باز گذارد. باید نسبت به این ترفند های پیچیده از جانب نیروهای ارتجاعی نیز عمیقاً حساس وهشیار بود.

در شرایط کنونی چاره کار تنها فعالیت گسترده و همه جانبه تبلیغاتی نیروهای ترقیخواه چپ و دمکراتیک به موازات آگاه سازی لایه های هرچه بیشتری از توده های مردم، هشدار دادن به آنان نسبت به ترفندها و حذر باش آنان در مورد فریب خوردن از وعده های پوچ، تو خالی و غیر قابل اجراست.
خطری که به صورت جدی وجود دارد این است که با در نظر گرفتن عدم امکان تحقق وعده ها، اصول گرایان در صورت پیروزی در انتخابات، برای حفظ تسلط خود، چاره ای جز تشدید جو سرکوب و خفقان نخواهند داشت.
برای برداشتن گام مهمی به پیش در راه رسیدن به اهداف و آرمان های انسانی، برای نزدیک شدن هرچه بیشتر به صلح، دمکراسی و عدالت اجتماعی برای کمک به پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات پیش رو، برخیزیم و با تمام نیرو و همت خود تلاشی تازه را سازماندهی کنیم. به امید پیروزی.

منوچهر خاکی
تهران
20/02/ 1388

۱ نظر:

ناشناس گفت...

تکلیف خود را مشخص کنید:
http://www.hesam118.blogfa.com/post-161.aspx