سه‌شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۹۴

روسیه و سوریه

نیروهای راست افراطی ایران، با تشویق بشار اسد به سرکوب خشونت بار تظاهرات مسالمت آمیز و اصلاح طلبانۀ مردم سوریه و دخالت مستقیم در سرکوب خشن تظاهرات مردمی، در به وجود آمدن بحران سوریه و برآمدن و قدرت گیری نیروهای خشونت طلب و بنیاد گرا از قبیل گروههای منشعب از القاعده و داعش نقش داشتند، همان طور که نیروهای راست افراطی در کشورهای دیگر و از جمله ایالات متحدۀ آمریکا در تسلیح و قدرتمند تر شدن نیروهای جهادی نقش تعیین کننده داشتند. به همان سان که سرکوب خشن تظاهرات مردمی توسط بشار اسد، یک جنایت بود و عملی به غایت اشتباه، تقویت نیروهای جهادی و بنیاد گرا توسط دول قدرتمند غربی هم یک اشتباه فاجعه بار بود، که حتی به نفع حکومت های غربی هم نبود.
توجه به رویدادهای لیبی پس از سقوط معمر قذافی و عراق پس از صدام حسین، باید استراتژیست ها و آگاهان سیاسی را به این نتیجۀ قطعی میرسانذ که هر گونه تضعیف ساختارهای سیاسی در کشورهای خاورمیانه، می تواند به خلأ قدرت و به تبع آن، قدرت گیری نیروهای جهادی و بنیادگرا و دامن زدن به آتش نزاع های قومی و مذهبی مهار ناپذیر منجر شود.
آنچه که در سوریه اتفاق افتاد، می توانست با دور اندیشی حکومت سوریه از یک طرف و قدرت های جهانی، به خصوص قدرت های غربی و ایالات متحده، از طرف دیگر اتفاق نیفتد و با اجرای اصلاحات به موقع در جهت خواست های اکثریت مردم سوریه، و گسترش نهادهای دمکراتیک و به ویژه انتخابات آزادتر، از بروز فاجعه جلوگیری شود.
اما آنچه که نباید اتفاق بیفتد افتاد و فاجعۀ ظهور و قدرت گیری نیروهایی جهادی و بنیاد گرا مثل داعش و جبهه النصرت و.... به وقوع پیوست. در حالی که این نیروها و به ویژه داعش روز به روز بر قدرتشان افزوده می شد، و حوزۀ عملکرد جغرافیایی خود را گسترش می دادند، کشورهای غربی از نداشتن یک برنامه و استراتژی مؤثر و منسجم در رابطه با برخورد با این نیروها و در قبال سوریه رنج می بردند. اگرچه تقریباً همه به این نتیجه رسیده بودند، که در شرایط موجود، بودن بشار اسد بهتر از سقوط اوست، ولی در عین حال جسارت اعلام رسمی این موضع را هم به صورت قاطعانه نداشتند. از طرف دیگر صرف اعلام این موضع دیگر کافی نبود، بلکه با توجه به تضعیف و تقریباً نابودی بسیاری از نهادهای امنیتی و نظامی بشار اسد، در طی سالیان اخیر، لازمۀ این موضعگیری، فقط حفظ بیطرفی نبود، بلکه نیرویی باید به شکل مؤثر وارد میدان می شد که از بشار اسد، حداقل در مقطع فعلی، پشتیبانی و نیروهای او را تقویت کند، تا در مجموع بتوان نیروهای جهادی و به خصوص داعش را تضعیف کرد و در نهایت از میدان به در کرد.
این نظر وجود داشت، ولی به دلیل نبود استراتژی روشن و با توجه به موضع گیری های ایالات متحده آمریکا در قبال سوریه و رژیم بشار اسد، اصلاً امکان چنین حرکت محیرالعقولی از جانب غرب وجود نداشت. بنابر این در چنین شرایط خلأ تصمیم گیری و اقدام قاطع، داعش به صورت روزافزون قدرت می گرفت. از جانب دیگر، نیروهای راست افراطی دیگر هم در منطقه از قبیل عربستان و ترکیه و سپاه قدس به بهانه قدرت گیری داعش، میدان دار رویدادهای منطقه شده بودند، و هم در کشور خود و هم در منطقه قدرت نمایی می کردند و هر روز از روز پیش قدرت بیشتری را در دستان خود متمرکز می کردند.
در چنین شرایطی حضور قدرتمند نیروی نظامی روسیه پاسخ به موقع به تمام این بحران ها و خلأ ها بود. یعنی هم داعش و سایر نیروهای جهادی را تضعیف می کند، و هم میدان را از دست سایر نیروهای تند رو بنیاد گرای چه شیعه و چه سنی می گیرد. به خودی خود، حضور نظامی روسیه در سوریه، هم اینک نیز، نقش عربستان سعودی و سپاه قدس را به حاشیه رانده است، و در عوض نقش دیپلماتیک دولت روحانی و جواد ظریف را پر رنگ تر کرده است.
می ماند مسئلۀ جنایت ها و استبداد بشار اسد که در یک فضای صلح آمیز و بدون تنش نظامی، چنانچه پیش بیاید، به شکل بهتر و مؤثر تری می توان به آن مسائل رسیدگی و آنها را حل و فصل کرد. امیدوارم که در مذاکرات امروز وین به تمام این مسائل توجه کافی بشود.
منوچهر خاکی
8 آبان ماه 1394

هیچ نظری موجود نیست: