چهارشنبه، آذر ۰۴، ۱۳۹۴

زندگینامۀ فردریک انگلس

یادداشت ها 2-5

از کتاب پنج مقالۀ مارکس و انگلس
دربارۀ ایران
ترجمۀ دکتر د. شیخاوندی

زندگینامۀ فردریک انگلس
به قلم مترجم کتاب


فردریک انگلس (1895-1820) یکی از نخستین رهبران کارگران صنعتی است که دوش به دوش مارکس، برای پایه گذاری تئوریِ علمیِ سوسیالیسم [اجتماعی کردن وسایل تولید، یا مالکیت مشاع]، تدوین برنامه های مبارزاتی کارگران اروپایی و ایجاد حزب طبقۀ کارگر، مصمّمانه و پیگیرانه شرکت کرد. وی در شهر «بارمن» آلمان به دنیا آمد. گویا از آغاز جوانی سر شوریده ای داشته مشتاقانه می خواسته در پیکار علیه روابط جامعوی موجود شرکت فعالانه ای داشته باشد. در سال 1841 [مقارن با سلطنت محمد شاه قاجار در ایران] به هنگام گذراندن دورۀ سربازی در برلین، در اوقات فراغت، در جلسات سخنرانی دانشگاه ها حضور می یافت و با افکار نو آشنا می شد. در همین سال ها، همانند مارکس، انگلس نیز به جناح چپ پیروان جوان هگل پیوست و به دنبال آن، در سن 22 سالگی، نخستین اثر انتقادی خود را زیر عنوان «شلینگ و اشراق» (1842) نوشت و طی آن از نتیجه گیری های محافظه کارانه و نیز تناقضات مربوط به دیالکتیک غیر مادی «شلینگ» انتقاد کرد.
بنا به خواست پدرش، انگلس عازم لندن شد تا در آن جا علم تجارت آموزد. انگلستان که درآن عصر پیشرفته ترین کشور صنعتی به شمار می رفت و خاستگاه اصلی طبقۀ جدید، یعنی کارگران صنعتی، محسوب می شد، تجارب ارزنده  ای در اختیار انگلس شوریده سر گذاشت و وی در این کشور فرصت یافت تا از نزدیک شاهد زندگی و کار مرارت بار و جانکاه کارگران صنعتی باشد. متأثر از استثمار بی رحمانه، انگلس به ریشه های درد و علل حاکم بر شرایط تحمل ناپذیر کارگران اندیشید و به مطالعۀ نقایص جنبش «منشوریان» [چارتیست ها]، که ساده لوحانه و خیال پردازانه برکناری داوطلبانۀ قدرت سرمایه داری را تبلیغ می کردند، آغاز کرد.
نتیجۀ این  مطالعات به صورت کتابی تحت عنوان «یاری به نقد اقتصاد سیاسی» (1844) انتشار یافت. مارکس آن را یک اثر درخشان در زمینۀ طبقه بندی های اقتصادی و «شرایط زیست طبقۀ کارگر در انگلستان» نامید (1845). در این اثر انگلس آیندۀ تابناک طبقۀ کارگر و نیز رسالت تاریخ ساز آن را بیان کرد. انگلس نخستین کسی بود که اظهار داشت کارگران صنعتی تنها یک طبقۀ زحمتکش نیستند بلکه طبقه ای هستند که در راه رهایی خود و زحمتکشان دیگر پیکار می کنند. بدین سان انگلس در انگلستان به جای آموختن فنون مال اندوزی از راه تجارت، بینش سوسیالیسم [اجتماعی شدن وسایل تولید] و نابودیِ استثمار فرد از فرد را پذیرفت. پس از اندکی او انگلستان را ترک کرد و رهسپار پاریس شد و در این شهر بود که خجسته آشنایی دو رادمرد تاریخ نوین تحقق یافت. آشنایی انگلس با مارکس آغاز یک پیوند عمیق اندیشه ای، عاطفی، کاری، مبارزاتی و حتی خانوادگی شد. در تاریخ مدوّن جهان چنین جفت اندیشمند و مبارزی را سراغ نداریم که بدین حدّ اندیشه، بینش، مبارزه و خلاقیت مشترکشان در هم عجین شده باشد.
طی سال های 46-1844، این دو مشترکاً کتاب «خانوادۀ مقدس» و «ایدئولوژی آلمانی» را نوشتند. هدف از انتشار این کتاب ها انتقاد از فلسفۀ هگل، فویر باخ و پیروان دیگر آنان بود. انگلس با هم اندیشی مارکس پایۀ «مادی گرایی تاریخی و مادی گرایی استدلالی (ماتریالیسم دیالکتیک)» را بنا نهاد و در ضمن در سازمان کارگری «اتحاد کمونیست» فعالانه به فعالیت پرداخت. در سال 1847 انگلس خطوط اصلی مرامنامۀ «اتحاد کمونیست» را تحت عنوان «اصول مکتب اشتراکی» نوشت. بر اساس همین مرامنامه بود که اندکی بعد با همکاری مارکس «بیانیۀ حزب کمونیست» (1848) تدوین یافت که طی آن تولد ایده ئولوژی جدید طبقۀ نوخاستۀ کارگر صنعتی اعلام شد.
به عنوان روزنامه نگار انگلس نقش فعّالی در پراکندن آراء و افکار مربوط به تئوری و عمل مبارزات طبقاتی زحمتکشان ایفا کرد. در وقایع انقلاب 49-1848 وی دوش به دوش نیروهای انقلابی به نبرد پرداخت و عملاً در میدان انقلاب با تجارب انقلابی آب دیده شد. پس از شکست انقلاب ناچار انگلس آلمان را ترک گفت. در سال بعد وی تجارب، مشاهدات و نظرات خود را در دو کتاب تحت عناوین «جنگ دهقانی در آلمان» و «انقلاب و ضد انقلاب در آلمان» انتشار داد. در این دو اثر انگلس داهیانه نقش دهقانان را به عنوان هم رزم و هم سنگر کارگران صنعتی توصیف کرده از دسایس و حیله های سرمایه داری پرده برداشت.
پس از استقرار در انگلستان انگلس نیز، به همراه مارکس، به جنبش کارگری پیوست و برای تشکیل «بین الملل اول» کوشش فراوان نمود و به طور بی امان مبارزه بر علیه خرده بورژوازی و نظرات آنارشیستی (بی دولتی) را ادامه داد.
انگلس به مدت چهل سال غم خوار وفادار مارکس بود و به انواع متعدّد در تهیه، تحریر و تدوین کتاب «سرمایه» به وی کمک کرد. اغلب این کمک از حد فکری گذشته جنبۀ مالی و مادی به خود می گرفت. بدون حمایت بی دریغ مالی و اندیشه ای انگلس و پیگیریِ صادقانۀ وی شاید هرگز کتاب عظیم «سرمایه» آفریده نمی شد. پس از درگذشت مارکس (1883) انگلس جلد دوم و سوم آن را انتشار داد. به هنگامی که «سرمایه» در حال تدوین بود، انگلس پیگیرانه دربارۀ تئوری مادی گرایی تاریخی و دیالکتیکی کار می کرد که نتیجۀ آن عبارت از نشریاتی است که تحت عناوین زیر انتشار یافتند:
لودویگ فویرباخ و پایان فلسفۀ کلاسیک آلمانی (1886).
ضد دورینگ (1878) (شامل مقالات فلسفی، علوم طبیعی و علوم جامعوی).
ریشۀ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت (1844).

علاوه بر این ها انگلس تئوریِ مادی گرایی دیالکتیکی را در علوم طبیعی نیز به کار گرفت. بسیاری از کشفیات علمی قرن بیستم را داهیانه پیش بینی کرد. وی یکی از پیشتازان و پایه گذاران تئوریِ معرفت و جامعه شناسی علم است. انگلس در تمام طول حیات جامعوی خود فعالانه در مسائل سیاسی اروپا شرکت کرده به عنوان هم رزم و هم سنگر مارکس، یکی از چهره های تابناک جنبش طبقۀ کارگری جهان شناخته می شود. 

هیچ نظری موجود نیست: