یکشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۹۵

تاریخچۀ اول ماه مه (بخش هشتم)

تاریخچۀ اول ماه مه
نویسنده: اَلِگزاندِر تراکتِنبِرگ
ترجمه: منوچهر خاکی


بخش هشتم: نظر انگلس دربارۀ روز اول ماه مه

انگلس در مقدمۀ خود بر چهارمین چاپ آلمانی مانیفست کمونیست،که در روز اول ماه مه 1890 نوشت، با مرور تاریخچۀ سازمانهای بین المللی پرولتاریایی، توجه را به اهمیت روز اول ماه مه بین المللی معطوف می سازد:
"همین زمان که من این سطور را می نویسم، پرولتاریای اروپا و آمریکا در حال بازنگری نیروهای خود است؛ برای نخستین بار در یک ارتش، زیر یک پرچم بسیج شده است و برای یک هدف فوری در حال مبارزه است: یک روز کاری هشت ساعته، که از طریق مصوبه ای قانونی، مقرر شود.....نمایشی را که ما شاهد آن هستیم، سرمایه داران و زمین داران در تمام سرزمین ها را واردار خواهد ساخت، درک کنند پرولتاریای همۀ سرزمین ها، در حقیقت متحد هستند. ای کاش فقط می شد مارکس با من بود تا این را با چشمان خود ببیند!"
اهمیت  تظاهرات همزمان پرولتاریای بین المللی روز به روز برای تخیلات و غرایز انقلابی کارگران در سرتاسر جهان، بیشتر جذابیت پیدا میکرد، و هر سال نسبت به سال قبل شاهد توده های عظیم تری بود که در این نمایش های خیابانی شرکت می جستند.
واکنش کارگران، خودش را در ضمیمۀ زیر به قطعنامۀ اول ماه مه، که در کنگرۀ انترناسیونال در زوریخ با حضور انگلس، به تصویب رسید، نشان می دهد:
"تظاهرات روز اول ماه مه برای روز کاری هشت ساعته در عین زمان به عنوان نمایش ارادۀ مصمم طبقۀ کارگر برای انهدام تمایزات طبقاتی از طریق تحولات اجتماعی و بنابراین پای گذاشتن در راه، تنها راهی که منجر به صلح برای همۀ خلق ها، به صلح در عرصۀ بین المللی می شود، به کار می آید."
رهبران سازشکار احزاب مختلف تلاش کردند از طریق تبدیل روز اول ماه مه به روز استراحت و تفریح، به جای روز کارزار، تظاهرات این روز را تضعیف کنند.از همین روست که آنها همیشه بر روی سازماندهی نمایش های خیابانی در نزدیک ترین یکشنبه به روز اول ماه مه اصرار می ورزند. در روزهای یکشنبه کارگران نباید برای اعتصاب دست از کار می کشیدند؛ در هر حال آنها در حال کار کردن نبودند. برای رهبران سازشکار، روز اول ماه مه فقط یک روز تعطیل بین المللی کارگری بود، روزی برای مراسم مجلل و بازی در پارک های روستاهای دور از مرکز. درخواست قطعنامۀ کنگرۀ زوریخ که روز اول ماه مه باید "نمایشی از ارادۀ مصمم طبقۀ کارگر برای انهدام تمایزات طبقاتی باشد،" به عبارت دیگر نمایش ارادۀ مبارزه برای الغای نظام استثمار و بردگی مزدی سرمایه داری باشد، سازشکاران را به دردسر نینداخت، زیرا آنها خود را مقید به اجرای تصمیمات کنگره های انترناسیونال نمی دانستند.کنگره های انترناسیونال سوسیالیست برای آنها چیزی جز ملاقات هایی برای دوستی و حسن نیت بین المللی، مانند بسیاری دیگر از کنگره هایی که برای جمع شدن هر از گاهی در پایتخت کشورهای مختلف اروپایی در زمان پیش از جنگ، نبود. آنها هر کاری می کردند که دیگران را دلسرد کنند، کنش بین المللی مشترک پرولتاریا را بی اثر سازند، و تصمیمات کنگره های بین الملل را که با افکار آنها مطابقت نداشت، فقط در حد قطعنامه هایی بر روی کاغذ باقی بماند. بیست سال بعد "سوسیالیسم" و "انترناسیونالیسم" این رهبران سازشکار با عریانی تمام، در معرض دید عموم قرار گرفت. در سال 1914 بین الملل در هم شکسته شد، زیرا از همان هنگام تولدش، دانه های انهدامش- گمراهبران سازشکار طبقۀ کارگر- را با خود حمل می کرد.
در کنگره بین الملل در پاریس، سال 1900 قطعنامۀ روز اول ماه مه کنگره های پیشین دوباره مورد تصویب قرار گرفت، و از طریق بیانیه ای مبنی بر اینکه توقف کار در روز اول ماه مه، تظاهرات را مؤثرتر خواهد ساخت، تحکیم یافت. روز به روز نمایش های خیابانی اول ماه مه بیشتر به منزلۀ نمایش قدرت می شد. تعداد کارگران مشارکت کننده در نمایش های خیابانی و توقف کار در روز اول ماه مه، در حال رشد بود. روز اول ماه مه روزی سرخ شد، که هر بار که روز اول ماه مه نزدیک می شد، دوایر ارتجاعی هیئت های حاکمه، در تمامی سرزمین ها، نگاهی شوم بر آن می افکندند.   


شنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۹۵

تاریخچۀ اول ماه مه (بخش هشتم)

تاریخچۀ اول ماه مه
نویسنده: اَلِگزاندِر تراکتِنبِرگ
ترجمه: منوچهر خاکی

بخش هفتم: روز اول ماه مه بین المللی می شود

گامپِرز در اتوبیوگرافی (خود زیستنامه) اش، شرح می دهد که چگونه فدراسیون آمریکایی کار مساعدت کرد تا روز اول ماه مه را یک روز تعطیل کارگری بین المللی سازد: " به موازات آنکه برنامه ها برای جنبش هشت ساعت کار گسترش می یافت، ما به طور مداوم در حال پی بردن به این نکته بودیم، که چطور می توانیم هدف خود را وسعت ببخشیم. همانطور که به زمان گردهم آیی کنگرۀ بین المللی انسان های کار نزدیک می شدیم، به ذهن من خطور کرد که ما می توانیم با ابراز همدردی در سطح جهانی از طریق کنگره، به جنبشمان مساعدت کنیم." گامپِرز که تا آن زمان، همۀ صفت های رفرمیسم و سازشکاری را که بعداً در سیاست همکاری طبقاتی اش، به اوج خود رسید را از خود نشان داده بود، آماده بود که پشتیبانی یک جنبش در درون کارگران سوسیالیست را کسب کند، نفوذی که او با قدرت با آن مقابله می کرد.
در روز 14 ژوئیه 1989، صدمین سالگرد سقوط زندان باستیی (باستیل)، در پاریس رهبران جنبش های سوسیالیستی سازمان یافته از سرزمین های متعدد، گرد هم آمدند تا یک بار دیگر یک سازمان بین المللی کارگران، مطابق الگویی که بیست و پنج سال پیش از آن توسط آموزگاران کبیر، کارل مارکس و فردریک انگلس تشکیل شده بود، را شکل بخشند. آنان که در گردهم آیی مؤسس چیزی که قرار بود انترناسیونال دوم شود، حضور پیدا کردند، از هیئت های آمریکایی دربارۀ کارزار هشت ساعت کار در آمریکا در مدت سالهای 1886-1884، و از سرگیری جنبش، شنیدند. با الهام از الگوی کارگران آمریکایی، کنگرۀ پاریس، تصمیم زیرین را اتخاذ نمود:
"کنگره تصمیم گرفت که یک تظاهرات بین المللی عظیم را سازماندهی کند، تا در تمامی کشورها و در تمامی شهرها، در یک روز معین توده های زحمتکش از مقامات حاکمیت کاهش قانونی روز کاری را به هشت ساعت، و نیز اجرای سایر تصمیمات کنگرۀ پاریس را درخواست کنند. از آنجا که تظاهرات مشابهی قبلاً توسط فدراسیون آمریکایی کار، در همایش دسامبر 1888 آن در سنت لوئیز برای روز اول ماه مه 1890، تصمیم گیری شده است، این روز برای تظاهرات بین المللی مورد پذیرش قرار می گیرد. کارگران کشورهای مختلف موظف به سازماندهی این تظاهرات مطابق با شرایط غالب در هر کشور هستند."
روز اول ماه مه 1890، در بسیاری از کشورهای اروپایی برگزار شد، و در ایالات متحدۀ آمریکا، اتحادیۀ درودگران تحت رهبری پیتِر مَک گوایِر سوسیالیست و برخی دیگر از صنوف ساختمان وارد یک اعتصاب عمومی برای هشت ساعت کار روزانه شدند. علیرغم وجود قوانین استثنایی بر ضد سوسیالیست ها، کارگران در شهرهای صنعتی متعددی در آلمان، روز اول ماه مه را برگزار کردند. به شکل مشابه در سایر پایتخت های اروپایی تظاهرات برگزار شد، اگرچه مقامات دربارۀ آن هشدار داده بودند و تلاش ورزیدند که آنها را سرکوب کنند. در ایالات متحدۀ آمریکا، شیکاگو و نیویورک، بخصوص، تظاهرات از برجستگی عظیمی برخوردار شد. چندین هزار نفر به پشتیبانی از درخواست روز کاری هشت ساعته، در خیابان ها به راه پیمایی پرداختند؛ و تظاهرات در شرایطی به پایان رسید که گردهم هایی های عظیمی در محوطۀ باز نقاط مرکزی تشکیل شده بود.
در کنگرۀ بعدی، در بروکسل در سال 1891، انترناسیونال هدف اصلی روز اول ماه مه، درخواست روز کاری هشت ساعته، را تکرار کرد ولی اضافه کرد که این روز باید همچنین در خدمت تظاهراتی در راستای درخواست هایی برای بهبود بخشیدن به شرایط کار، و تأمین صلح ما بین ملت ها نیز قرار داشته باشد. قطعنامۀ بازنگری شده، به ویژه بر روی اهمیت "سرشت طبقاتی تظاهرات اول ماه مه"، برای روز کاری هشت ساعته و سایر درخواست هایی که می توانست منجر به "تعمیق مبارزۀ طبقاتی" شود، تأکید می کرد. قطعنامه همچنین درخواست می کرد که "هرکجا که میسر است"، کار باید متوقف گردد. اگرچه ارجاع به اعتصاب در اول ماه مه، فقط جنبۀ شرطی داشت، انترناسیونال آغاز به وسعت بخشیدن و همنوازی بخشیدن به اهداف نمایش های خیابانی کرد. محافل کارگری بریتانیا، با امتناع از پذیرش حتی پیشنهاد مشروط اعتصاب در روز اول ماه مه، فرصت طلبی خود را به نمایش گذاشتند و به همراه سوسیال دمکرات های آلمانی، به نفع به تعویق انداختن تظاهرات روز اول ماه مه به یکشنبۀ پس از آن رأی دادند.


ادامه دارد...

جمعه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۹۵

تاریخچۀ اول ماه مه (بخش ششم)

تاریخچۀ اول ماه مه
نویسنده: اَلِگزاندِر تراکتِنبِرگ
ترجمه: منوچهر خاکی


بخش ششم: اعتصاب شیکاگو و هِی مارکِت

تهاجمی ترین وجه اعتصاب اول ماه مه در شیکاگو بود، که در آن زمان یک مرکز مبارزه جویی جناح چپ جنبش کارگری بود. اگرچه دربارۀ برخی از مسائل سیاسی جنبش کارگری، شفافیت کافی وجود ندارد، با اینحال همیشه برای فراخواندن کارگران به کنش، بالابردن روحیۀ مبارزه جویی آنان در کارزار برای بهبود فوری شرایط کار و زندگی آنها، یک جنبش رزمندۀ آماده بود.
با کمک گروه های مبارز کارگری، اعتصاب در شیکاگو، بزرگترین سهم را بر عهده گرفت. برای تأمین آمادگی های لازم، ائتلافی حول محور هشت ساعت کاری شکل داده شد. اتحادیۀ کارگری مرکزی مرکب از اتحادیه های کارگری از جناح چپ، به طور کامل از ائتلاف هشت ساعت کار روزانه، که یک سازمان جبهۀ متحد، شامل اتحادیه های وابسته به فدراسیون، «شوالیه های کار»، و حزب کارگران سوسیالیست، اولین حزب سیاسی سازمان یافته سوسیالیست طبقۀ کارگر آمریکا بود، پشتیبانی می کردند. در یکشنبۀ قبل از اول ماه مه، اتحادیۀ کارگری مرکزی یک تظاهرات آماده سازی را با شرکت حدود 25،000 تن از کارگران سازماندهی کرد.
در روز اول ماه مه، شیکاگو شاهد سرازیر شدن سیل عظیمی از سوی کارگرانی بود، که در پاسخ به فراخوان جنبش کارگری سازمان یافتۀ شهر، ابزار ها را زمین گذاشتند. این مؤثرترین تظاهرات همبستگی طبقاتی بود، که حتی خود جنبش کارگری تا آن زمان تجربه نکرده بود. اهمیت آن درخواست- هشت ساعت کار روزانه- در آن زمان و وسعت و سرشت اعتصاب معنای سیاسی چشمگیری به جنبش داد. این اهمیت با پیش روی هایی که در روزهای آتی صورت گرفت، تعمیق پیدا کرد. جنبش هشت ساعت کار، به خودی خود، فصل درخشانی را در تاریخ مبارزات طبقۀ کارگر آمریکا شکل می بخشد.
دشمنان کارگران بیکار ننشستند. توسط نیروی مرکب ردۀ بالایی از کارفرمایان و مقامات محلی، مصمم به نابودی رهبران رزمنده، و بدانوسیله امیدوار به وارد آوردن ضربه ای مهلک به کل جنبش کارگری شیکاگو، از راهپیمایی کارگران شیکاگو جلوگیری به عمل آمد. رویدادهای 3 و 4 مه، که منجر به اتفاقی شد که به نام موضوع هِی مارکت مشهور است، در واقع رشد ناگهانی و فراگیر شدن اعتصاب اول ماه مه بود. تظاهرات برگزار شده در روز 4 مه، در میدان هِی مارکت، فراخوانی بود برای اعتراض بر علیه حملۀ ددمنشانۀ پلیس به یک گردهم آیی کارگران اعتصابی در کارخانۀ دروگری مک کورمیک در روز 3 مه، که در آنجا شش کارگر کشته شدند و بسیاری زخمی شدند. گردهم آیی مسالمت جویانه بود، و هنگامی که پلیس حملۀ دیگری را بر علیه کارگران تجمع کرده، آغاز کرد، تجمع در آستانۀجمع شدن و تعویق انداختن به زمان دیگر بود. بمبی به درون جمعیت پرتاب شد، که یک گروهبان توسط آن کشته شد. این حادثه منجر به یک نزاع شد که در نتیجۀ آن هفت تن از افراد پلیس و چهار تن از کارگران، جان خود را از دست دادند. حمام خون در میدان هِی مارکت، محکومیت سریع پارسونز، اسپایز، فیشر و ایگل به اعدام توسط چوبۀ دار، و زندانی کردن سایر رهبران رزمندۀ شیکاگو، پاسخ کارفرمایان شیکاگو بود. و آن علامتی بود برای واکنش مدیران در سراسر کشور. نیمۀ دوم سال 1886 با یک یورش متمرکز کارفرمایان مصمم به بازپس گیری موضع از دست رفتۀ خود در مدت جنبش اعتصابی سال های 1886-1885، نشانه گذاری شده است.
یک سال پس از از به دار آویختن رهبران کارگری شیکاگو، فدراسیون، که دیگر به نام «فدراسیون آمریکایی کار»، شناخته می شد، در همایش سال 1888خود در سنت لوئیز، به از سرگیری جنبش روز کاری هشت ساعته رأی داد. اول ماه مه که از همان زمان تبدیل به یک سنت شده بود، دو سال قبل از نقطۀ تمرکز جنبش نیرومند کارگران بر اساس یک موضوع سیاسی طبقاتی، دوباره به عنوان روزی که در آن می بایست کارزار روز کاری هشت ساعته از سر گرفته می شد، انتخاب شد. اول ماه مه 1890، قرار بود که شاهد یک اعتصاب در گسترۀ ملی برای روز کاری کوتاه تر باشد. در همایش سال 1889، رهبران فدراسیون آمریکایی کار، به سرکردگی ساموئِل گامپِرز، موفق شدند که جنبش اعتصابی را محدود سازند. تصمیم گرفته شده بود که اتحادیۀ درودگران، که به عنوان آماده ترین نیروی اعتصاب شناخته می شد، اعتصاب را آغاز کند، و اگر به موفقیت نائل شد، بقیۀ اتحادیه ها نیز در صف و نوبت عمل قرار گیرند.


ادامه دارد...

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۹۵

تاریخچۀ اول ماه مه (بخش پنجم)

تاریخچۀ اول ماه مه
نویسنده: اَلِگزاندِر تراکتِنبِرگ
ترجمه: منوچهر خاکی


بخش پنجم: تدارکات برای اعتصاب روز اول ماه مه

کارزار بزرگ اعتصابی سال 1877، که در آن دهها هزار نفر از کارگران فولاد و راه آهن، سرسختانه بر علیه کورپوراسیون ها و حکومتی که سربازان را برای سرکوب اعتصاب فرستاد، مبارزه می کردند، مهر خود را بر روی تمامی جنبش کار کوبید. آن اولین کنش توده ای طبقۀ کارگر آمریکا در مقیاسی ملی بود و با وجود اینکه آنها توسط ترکیبی از نیروهای حاکمیتی و سرمایه، شکست خوردند، کارگران آمریکایی از این کارزارها با درک روشن تری از موقعیت طبقاتی خود در جامعه، عزم راسخ تر و روحیۀ استوارتر بیرون آمدند. این کارزار، بخشاً در واکنش به بارُون های معادن ذغال سنگ پنسیلوانیا بود، که در جریان تلاششان برای انهدام سازمان معدنکاران در منطقۀ آنتراسیت (نوعی ذغال سنگ با کربن بالا)، ده معدن کار سرسخت را در سال 1875، به دار آویختند.
با وجود اینکه دهۀ 1890-  1880 به طور کلی یکی از فعالترین دهه ها در جریان توسعۀ صنعت آمریکا و بسط بازار مسکن بود، سال های 1885-18884 رکودی را تجربه کرد که در واقع رکود ادواری پس از بحران سال 1873 بود. جنبش برای روز کاری کوتاه تر، تکانه ای اضافی از بیکاری و رنج عظیم متداول در آن دورۀ زمانی، دریافت نمود.
فدراسیون، که به تازگی سازمان یافته بود، امکان استفاده از شعار هشت-ساعت کار روزانه را به عنوان یک شعار وحدت بخش در میان توده های کارگرانی که خارج از حیطۀ فدراسیون بودند و «شوالیه های کار»، سازمانی قدیمی تر ولی هنوز در حال رشد، مشاهده کردند. فدراسیون با تشخیص اینکه تنها یک حرکت عمومی که همۀ نیروی کار سازمانیافته را درگیر سازد، می تواند به نتایج مطلوب منجر شود، از سازمان «شوالیه های کار» درخواست کرد که از جنبش روز کاری هشت ساعته پشتیبانی کند.
در اجلاس همگانی فدراسیون در سال 1885، تصمیم در مورد اعتصاب در روز اول ماه مه سال آینده،  تصریح شد و چندین اتحادیۀ ملی، منجمله و به ویژه درودگران و سیگار سازان، تدارکات لازم برای کارزار را بر عهده گرفتند. آژیتاسیون (تبلیغ، تهییج) برای کنشگری اول ماه مه، برای هشت ساعت کار روزانه، نتایج بلافصل خود را در رشد تعداد اعضای اتحادیه های موجود، نشان داد. «شوالیه های کار» با فراز و نشیب رشد کرد و در سال 1886، تعداد اعضایش به اوج خود رسید. گزارش شده است که این سازمان، که از فدراسیون مشهورتر بود و به عنوان یک سازمان رزمنده در نظر گرفته می شد، در آن دورۀ زمانی تعداد اعضای خود را از دویست هزار نفر به حدود هفتصد هزار نفر افزایش داد. فدراسیون که ابتدا جنبش را به راه انداخت و مشخصاً روزی را برای شروع اعتصاب هشت ساعت کار روزانه تعیین کرد، نیز از نظر تعداد اعضا و به خصوص از نظر قدر و منزلت در میان توده های وسیع کارگران، ارتقا پیدا کرد. به همان میزان که روز اعتصاب در حال نزدیک شدن بود و آشکار می شد که رهبری «شوالیه های کار» به ویژه تِرِنس پادِرلی، در حال کارشکنی در جنبش است و حتی مخفیانه به اتحادیه های خود توصیه می کند که به اعتصاب نپیوندند، محبوبیت فدراسیونهمچنان در حال افزایش بود. اعضای سادۀ هر دو سازمان با شور و اشتیاق برای کارزار آماده می شدند. اتحادها و ائتلاف های حول محور روز کاری هشت ساعته در شهرهای مختلف، بیرون می جوشیدند و روحیۀ بالای مبارزه جویی،که در حال اثربخشی بر روی تودۀ کارگران سازمان نایافته بود، در سرتاسر جنبش کارگری احساس می شد. روز نوینی برای طبقۀ کارگر آمریکا در حال طلوع بود.
بهترین راه برای آگاهی یافتن از روحیۀ کارگران، مطالعۀ حدود و میزان جدیت مبارزۀ آنهاست. تعداد اعتصاب ها در مدت زمانی بین سالهای 1885 و 1886 در صورت مقایسه با سالهای پیش از آن نشان می دهد که چه روحیۀ مبارزه جویی در حال انگیختن جنبش کارگری بود. نه تنها کارگران در حال آماده شدن برای کنشگری در اول ماه مه سال 1886بودند، بلکه در سال 1885 نیز تعداد اعتصاب ها به میزان محسوسی افزایش نشان می داد. در مدت زمان بین سالهای 1884-1881 تعداد اعتصاب ها و تعطیلی کارخانجات به طور میانگین کمتر از 500 مورد بود، و به طور متوسط فقط 150،000 کارگر در سال درگیر این رویدادها شده بودند. اعتصاب ها و تعطیلی کارخانجات در سال 1885 به حدود 700 مورد افزایش پیدا کرد و تعداد کارگران درگیر به رقم 250،000 جهش یافت. در سال 1886 تعداد اعتصاب ها با رسیدن به رقم 1،572 مورد، بیش از دو برابر سال 1885 شد و متناسب با آن تعداد کارگران متأثر از آنها به 600،000 نفر رسید. این که جنبش اعتصابی در سال 1886 تا چه میزان گسترده شده بود را می توان از این واقعیت استنباط کرد که در حالی که در سال 1885 تنها 2،467 مؤسسه تحت تأثیر اعتصاب ها قرار گرفتند، مؤسسات درگیر در سال بعد، تا رقم 11،562 افزایش یافت. با وجود کارشکنی (سابوتاژ) آشکار «شوالیه های کار»، تخمین زده می شد که متجاوز از 500،000 کارگر مستقیماً درگیر اعتصاب ها برای روز کاری هشت ساعته بودند.
مرکز اعتصاب شیکاگو بود، جایی که جنبش اعتصاب در گسترده ترین وجه وجود داشت، ولی در عین حال شهرهای متعدد دیگری نیز در کارزار اول ماه مه درگیر بودند. نیویورک، بالتیمُور، واشینگتن، میلواکی، سینسینّاتی، سنت لوئیز، پیتسبورگ، دیترویت، و بسیاری از دیگر شهرها جلوۀ خوبی از ترک کار را به نمایش گذاشتند. صفت ممیزۀ این جنبش اعتصابی این بود که کارگران سازمان نیافته و ناماهر به درون کارزار کشیده شدند، و اعتصاب های همدلانه در آن دورۀ زمانی، کاملاً متداول گشته بود. یک روحیۀ سرکشی وسیع در سراسر سرزمین وجود داشت و مورخان بورژوا از "جنگ اجتماعی" و "نفرت از سرمایه" ای که در مدت این اعتصابات آشکار گشت، و از شور و اشتیاق نفرات عادی، صحبت می کنند که به درون جنبش وارد شد. تخمین زده می شود که حدود نیمی از کارگرانی که به اعتصاب پیوستند، موفق شدند، و جایی که آنها نتوانستند 8 ساعت کار را تأمین کنند، موفق شدند که ساعات کار را به میزان محسوسی کاهش دهند.

ادامه دارد...


چهارشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۹۵

تاریخچۀ اول ماه مه (بخش چهارم)

تاریخچۀ اول ماه مه
نویسنده: اَلِگزاندِر تراکتِنبِرگ
ترجمه: منوچهر خاکی


بخش چهارم: اول ماه مه در ایالات متحده متولد شد

موجودیت انترناسیونال اول در سال 1872، وقتی که ستاد های آن از لندن به نیویورک انتقال یافت به عنوان یک سازمان بین المللی پایان یافت، اگرچه رسماً تا سال 1876 منحل نشد. در نخستین کنگرۀ انترناسیونال بازسازی شده، که بعداً به نام انترناسیونال دوم شناخته شد، برگزار شده در پاریس در سال 1889 بود که روز اول ماه مه به عنوان روزی که کارگران جهان، سازمانیافته در احزاب سیاسی و اتحادیه هایشان، قرار بود برای درخواست سیاسی پر اهمیت : روز کاری 8 ساعته، به مبارزه برخیزند، معین گردید. تصمیم پاریس تحت تأثیر تصمیمی قرار گرفت که پنج سال پیش از آن توسط هیئت های نمایندگی سازمان کارگران جوان آمریکایی- فدراسیون اتحادیه ها و اصناف سازمانیافته ایالات متحده و کانادا، که بعداً به اختصار فدراسیون آمریکایی کار، نامیده شد، اتخاذ شده بود. در چهارمین کنوانسیون این سازمان، به تاریخ 7 اکتبر 1884، قطعنامۀ زیرین به تصویب رسید:
"مطابق با تصمیم اتخاذ شده توسط فدراسیون اصناف سازماندهی شده و اتحادیه های کارگری ایالات متحده و کانادا، مبنی بر اینکه از اول ماه مه 1886یک روز کاری قانونی می بایست متشکل از 8 ساعت باشد، ما به همۀ سازمان های کارگری صاحب صلاحیت توصیه می کنیم که تلاش ورزند تا تاریخ یاد شده، قوانین متبوع خود را مطابق با این قطعنامه اصلاح نمایند."
اگرچه در این قطعنامه هیچ چیز دربارۀ روش هایی که از طریق آنها فدراسیون انتظار داشت روز هشت ساعته را برقرار سازد، گفته نشد، به خودی خود آشکار است که یک سازمان که در آن زمان کمتر از پنجاه هزارنفر از هواخواهانش را رهبری می کرد، بدون آنکه مبارزه ای را برای آن در کارگاهها، کارخانجات و معادن، جایی که اعضای آن مشغول کار بودند، سازماندهی کند و بدون آنکه تلاش ورزد که باز هم تعداد زیادتری از کارگران را وارد عرصۀ کارزار هشت ساعت کار روزانه کند، نمی توانست اعلام کند که "روز کاری می بایست متشکل از هشت ساعت باشد". این ماده در قطعنامه که اتحادیه های وابسته به فدراسیون را ملزم می سازد: "تلاش ورزند تا تاریخ یاد شده، قوانین خود را مطابق با این قطعنامه اصلاح نمایند."، ارجاع به موضوع منافع اعتصاب به اعضای خود می داد، و اینکه از آنها انتظار می رفت در اول ماه مه 1886، برای روز کاری هشت ساعته دست به اعتصاب بزنند، و احتمالاً آن قدر بیرون بمانند تا جایی که به کمک اتحادیه نیاز پیدا کنند. از آنجا که این اعتصاب قرار بود یک حرکت در سطح ملی باشد و همۀ سازمانهای وابسته را درگیر سازد، اتحادیه ها مطابق با آئین نامه های خودشان، ملزم بودند که تأیید اعتصاب توسط اعضای خود را مهیا سازند، به ویژه از آن رو که این حرکت صرف مبالغ مالی را اجتناب ناپذیر می کرد. باید به یاد آورده شود که فدراسیون، درست مانند اِی.اِف. اِل امروزین، بر مبنای داوطلبانه، بر پایۀ فدراسیون، سازماندهی شده بود و تصمیمات یک کنوانسیون ملی تنها در صورتی می توانست برای اتحادیه های وابسته الزام آور باشد که اتحادیه ها این تصمیمات را تأیید می کردند.


ادامه دارد...

سه‌شنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۹۵

تاریخچۀ اول ماه مه (بخش دوم و سوم)

تاریخچۀ اول ماه مه
نویسنده: اَلِگزاندِر تراکتِنبِرگ
ترجمه: منوچهر خاکی


بخش  دوم:
جنبش هشت ساعت کار، در آمریکا آغاز شد

مبارزاتی که مستقیماً به زایش روز اول ماه مه منجر شد، در سال 1884، در جنبشی برای روز کار هشت ساعته در آمریکا،  آغاز شد. با این وجود، یک نسل پیش از آن، یک سازمان ملی کارگری، اتحادیۀ کارگران ملی، که در آغاز وعدۀ بزرگ فراروئی به یک مرکز سازماندهی جنگجویانه برای طبقۀ کارگر آمریکا را می داد، مسئلۀ روز کاری کوتاه تر را مورد توجه قرار داد و پیشنهاد کرد که یک جنبش گسترده حول آن سازماندهی شود. نخستین سال های جنگ داخلی، 1862-1861، مواجه بود با ناپدید شدن تعدادی از اتحادیه های کارگری ملی، که درست پیش از آغاز جنگ شکل گرفته بودند، به خصوص اتحادیه های قالب بندان، مکانیک ها و آهنگران. در هر حال سالهای بلافاصله پس از آن، شاهد وحدت در مقیاسی ملی در تعدادی از سازمان های کارگری بود، و طلیعه ای از فدراسیون متشکل از تمام این اتحادیه ها، پدیدار گشت. در روز 20 اوت سال  1866، در بالتیمُور نمایندگانی از سه دسته از اتحادیه های کارگری که اتحادیۀ ملی کارگری را شکل داده بودند، گرد هم آمدند. جنبش برای سازمان ملی توسط ویلیام. اِچ. سیلویس، رهبر اتحادیۀ بازسازی شدۀ قالب بندان، رهبری می شد، که با وجود آنکه مرد جوانی بود، شخصیت برجسته ای در جنبش کارگری آن سالها به حساب می آمد. سیلویس با رهبران انترناسیونال اول در لندن مکاتبه داشت و کمک کرد که بر روی اتحادیۀ کارگری ملی در جهت برقراری ارتباط با شورای عالی انترناسیونال، تأثیر بگذارد.
در کُنوانسیون بنیانگذاری اتحادیۀ ملی کارگری در سال 1866 بود که تصمیم زیر به تصویب رسید:
"اولین و بزرگترین ضرورت در حال حاضر، در جهت آزاد ساختن نیروی کار این کشور از بردگی سرمایه داری، تصویب قانونی که از طریق آن هشت ساعت کار روزانه، در تمام ایالات آمریکا، متداول گردد. ما عزم خود را جزم کرده ایم که تمام نیروی خود را تا نائل شدن به این نتیجۀ درخشان، به کار گیریم."
همان کُنوانسیون برای عمل مستقل سیاسی در ارتباط با تأمین مصوبات قانونی 8 ساعت کار روزانه، و "انتخاب نمایندگانی که متعهد به حفاظت و دفاع از منافع طبقات صنعتی باشند"، رأی داد.
جرگه های هشت-ساعت، به عنوان نتیجۀ تهییج اتحادیۀ کارگری ملی، شکل گرفتند؛ و از طریق فعالیت سیاسی که سازمان موجب آن شد، چندین حکومت ایالتی، 8-ساعت کا روزانه را در مشاغل عمومی برقرار ساختند و کنگرۀ ایالات متحده قانون مشابهی را در سال 1868، به تصویب رساند. رهبر با انگیزۀ جنبش روز کاری هشت ساعته، کارگر مکانیک بُستون، آیرا استوارد بود.
برنامه و سیاست های جنبش کارگری آغازین، با وجود ابتدایی بودن، و نه همیشه منطقی بودن، به هر روی، بر پایۀ غریزۀ پرولتاریایی سالم قرار داشت، و می توانست به عنوان نقاط شروع در خدمت رشد جنبش کارگری ستیزه جویانه در این کشور باشد، به شرطی که از نقشی که سازشکاران و سیاستمداران نظام سرمایه داری که بعداً به سمت سازمان های کارگری هجوم آوردند و آنها را در کانال های نادرست هدایت کردند، حمایت نمی کرد. بنابر این چهار نسل پیش، سازمان ملی کارگران آمریکا، «اِن.اِل.یو»، خود را با ضدیت بر علیه "بردگی سرمایه داری" و فعالیت سیاسی مستقل تعریف می کرد.
سیلویس به حفظ تماس با انترناسیونال در لندن، ادامه داد. به موجب  نفوذ او به عنوان رئیس سازمان، اتحادیۀ کارگری ملی، در سال 1867 در کُنوانسیون خود به همکاری با جنبش طبقۀ کارگر بین الملل رأی داد، و در سال 1869 به پذیرش دعوت شورای عالی و اعزام یک هیئت نمایندگی به کنگرۀ بازل انترناسیونال رأی داد. شوربختانه سیلویس درست پیش از کُنوانسیون اِن.اِل. یو، درگذشت و اِی.سی.کامِرُون، ویرایشگر نشریۀ «مدافع مردان کار»، که در شیکاگو انتشار می یافت، به جای او هیئتی را اعزام کرد. در قطعنامه ای ویژه، شورای عالی برای مرگ این رهبر کارگری آمریکایی جوان و پر استعداد اظهار اندوه و تأسف کرد. " چشمان همه ما نگران سیلویس بود، که به عنوان یک ژنرال ارتش پرولتاریا، تجربه ای ده ساله خارج از زمینۀ توانایی های عظیم اش داشت- و سیلویس اکنون درگذشته است." مرگ سیلویس یکی از عوامل کمک به انحطاطی بود که به زودی به میان آمد و منجر به ناپدید شدن اتحادیۀ کارگری ملی شد.

ادامه دارد...



تاریخچۀ اول ماه مه
نویسنده: اَلِگزاندِر تراکتِنبِرگ
ترجمه: منوچهر خاکی

بخش  سوم :
نظر مارکس دربارۀ جنبش روز کاریِ هشت ساعته

تصمیم برای روز کاری هشت ساعته توسط اتحادیۀ کارگری ملی، در ماه اوت 1866 گرفته شد. در سپتامبر همان سال کنگرۀ ژنو انترناسیونال اول درخواست مشابهی را با کلمات زیرین، در دستور کار خود قرار داد:
"محدودیت قانونی روز کاری یک شرط ابتدایی است که بدون آن همۀ تلاش های بعدی برای بهبود و رهایی طبقۀ کارگر، بی ثمر جلوه خواهد کرد.... کنگره، 8 ساعت کار را به عنوان محدودیت قانونی روز کاری پیشنهاد می کند."
در فصل "روز کاری" در جلد اول سرمایه، منتشر شده در سال 1867، مارکس توجه را به پیدایش جنبش هشت ساعت کار توسط اتحادیۀ کارگری ملی، جلب می کند. در این قطعه، که به ویژه به دلیل مرجعیت قول مارکس در رابطه با همبستگی و منافع مشترک طبقاتی بین کارگران سیاه پوست و کارگران سفید پوست، دارای اهمیت است، او چنین می نویسد:
"در ایالات متحدۀ آمریکا، هر قسمی از جنبش مستقل کارگری تا آن حد فلج شد که بردگی بخشی از جمهوری را بی ریخت کرد. در حالی که کارگر با پوست سیاه داغ بر خود دارد، کارگر با پوست سفید قادر به رها ساختن خویش نیست. ولی از درون مرگ نظام بردگی، جوشش نیرومندی از زندگی بیرون جهید. نخستین میوۀ جنگ داخلی، آزیتاسیون (تهییج) برای روز کاری هشت ساعته بود- جنبشی که با سرعتی سرسام آور از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام، از نیوانگلند تا کالیفرنیا، همه جا را درنوردید."
مارکس توجه را به این نکته جلب می کند که چگونه تقریباً همزمان، در واقع با فاصلۀ دو هفته از هم، یک گردهم هایی کُنوانسیون کارگری در بالتیمُور به روز کاری هشت ساعته رأی داد و یک گردهم آیی کنگرۀ انترناسیونال در ژنو سوئیس، تصمیم مشابهی را اتخاذ کرد. "بنابراین در هر دو سوی اقیانوس اطلس، جنبش طبقۀ کارگر، به طور خودانگیخته، به عنوان برآمد شرایط تولید"، بر جنبش مشابهی پیرامون محدودیت ساعات کار صحه می گذارد و آن را در درخواست روز کاری هشت ساعته، به شکل همنوازی در می آورد.
این موضوع که تصمیم کنگرۀ ژنو با تصمیم آمریکایی ها هماهنگ شده بود را می توان از بخشی از قطعنامه که در زیر آورده می شود، مشاهده کرد:
"از آنجا که این محدودیت نشانگر خواستۀ عمومی کارگران ایالات متحدۀ آمریکای شمالی است، کنگره این درخواست را به پلتفرم (دستور کار) همگانی کارگران در سراسر جهان تبدیل می کند."
23 سال بعد تأثیرگذاری مشابهی از سوی جنبش کارگری آمریکا، بر روی کنگرۀ انترناسیونال در راستای کمک به هدف مشابهی، به شکلی عمیق تر ، به نمایش در آمد.

ادامه دارد


یکشنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۹۵

تاریخچۀ اول ماه مه

تاریخچۀ اول ماه مه
نویسنده: اَلِگزاندِر تراکتِنبِرگ
ترجمه: منوچهر خاکی



بخش اول:

مبدأ اول ماه مه، به شکلی تفکیک ناپذیر با مبارزه برای روز کاری کوتاه تر گره خورده است- درخواستی با اهمیت چشمگیر سیاسی برای طبقۀ کارگر. این مبارزه تقریباً از آغاز پیدایش نظام کارخانه ای در ایالات متحدۀ آمریکا، پدیدار گشت.
اگرچه به نظر می رسد که درخواست دستمزدهای بالاتر، متداول ترین موجب برای اعتصاب های آغازین در این کشور بوده اند، مسئلۀ ساعات کوتاهتر و حق سازماندهی، همیشه هنگامی که کارگران درخواست های خود را تنظیم می کردند، در پیش نظر، نگه داشته شده است. به همان سان که استثمار در حال تشدید شدن بود و کارگران بیشتر و بیشتر فرسودگی ناشی از ساعات کار، به شکلی غیر انسانی، طولانی را احساس می کردند، تقاضا برای یک کاهش محسوس در ساعات کار، بیشتر جنبۀ رسمی پیدا می کرد.
قبلاً در آغاز قرن نوزدهم، کارگران در ایالات متحدۀ آمریکا، نارضایتی خود را از شیوۀ کار کردن "از طلوع تا غروب"، که در آن زمان روز کاری رایج بود، علنی کرده بودند. چهارده، شانزده، و حتی هجده ساعت کار در روز، نادر نبود. در زمان تلاش توطئه آمیز بر علیه رهبران اعتصاب طناب بافان فیلادلفیا در سال 1806، چنین مطرح شد که کارگران برای یک روز کاری نوزده تا بیست ساعته استخدام شده بودند.
سالهای دهه های بیست و سی [قرن بیستم]، انباشته از اعتصاب ها برای کاهش ساعات کار است و در بسیاری از مراکز صنعتی، درخواست های مشخص برای یک روز کاری ده ساعته پیشنهاد می شد. سازمان هایی که به عنوان نخستین اتحادیه های کارگری جهان در نظر گرفته می شوند، اتحادیۀ کارگران مکانیک فیلادلفیا، و یکی که دو سال پیش از آنها، در انگلستان شکل گرفت، مشخصاً می توانند به اعتصاب کارگران صنف ساختمان، در سال 1827، برای روز کاری ده ساعته، نسبت داده شوند. در مدت اعتصاب نانوا ها در نیویورک، در سال 1834، نشریۀ "وُرکینگ مِنز اَدوُکِیت" (مدافع مردان کار)، گزارش کرد که "کارگران مزدور استخدام شده در کسب و کار قرص نان، به مدت چهار سال از شرایطی بدتر از بردگان مصری، در حال رنج بردن بوده اند". آنها می بایست به طور میانگین، هجده تا بیست ساعت از بیست و چهار ساعت را کار کنند.
درخواست در آن محلات برای یک روز کاری 10 ساعته به زودی به یک جنبش فرا روئید، که اگرچه، با مانع بحران های 1837، مواجه شد، حکومت فدرال رئیس جمهور ون بارن را به سمت صدور فرمان روز کاری 10 ساعته، برای همۀ کسانی که برای حکومت کار می کنند، سوق داد. در هر صورت، مبارزه برای عمومیت روز کاری ده ساعته، در طول دهه های بعد ادامه پیدا کرد. این درخواست تنها زمانی در تعدادی از شاخه های صنعتی تأمین شد، که کارگران آغاز کردند که شعار روز کاری 8 ساعته را مطرح سازند. فعالیت تب آلود برای سازماندهی اتحادیه های کارگری در سال های دهۀ پنجاه، به این درخواست چنان تکانه ای داد، که به هر روی به دلیل بحران های سال 1857، مورد بازبینی قرار گرفت. معذلک، این درخواست پیش از آغاز بحران، در چند اتحادیۀ خوب سازماندهی شده، دست بالا را گرفت. جنبش برای روز کاری کوتاهتر، تنها مختص ایالات متحدۀ آمریکا نبود، بلکه در هرکجا که کارگران تحت نظام سرمایه داریِ در حال سربرآوردن، استثمار می شدند، رایج بود. این امر از این واقعیت مشهود می گردد که کارگران صنف ساختمان در استرالیای بسیار دور، شعار "8 ساعت کار، 8 ساعت تفریح، و 8 ساعت استراحت" را مطرح ساختند و در تأمین آن در سال 1856، کامیاب بودند.
ادامه دارد...

یادداشت ناشر: تاریخچۀ اول ماه مه نخستین بار در سال 1929 منتشر شد و سپس نسخه های متعددی از آن باز نشر شد، تا حدی که گردش آن به رقمی متجاوز از نیم میلیون نسخه رسید. این جزوه چاپ مجدد نسخۀ تجدید نظر شدۀ منتشر شده توسط موسسۀ انتشاراتی اینترنشنال نیویورک در سال 1947 است.
انتشار توسط: مانیکا باروئا، کلکته، هندوستان