سه‌شنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۹۵

تاریخچۀ اول ماه مه (بخش دوم و سوم)

تاریخچۀ اول ماه مه
نویسنده: اَلِگزاندِر تراکتِنبِرگ
ترجمه: منوچهر خاکی


بخش  دوم:
جنبش هشت ساعت کار، در آمریکا آغاز شد

مبارزاتی که مستقیماً به زایش روز اول ماه مه منجر شد، در سال 1884، در جنبشی برای روز کار هشت ساعته در آمریکا،  آغاز شد. با این وجود، یک نسل پیش از آن، یک سازمان ملی کارگری، اتحادیۀ کارگران ملی، که در آغاز وعدۀ بزرگ فراروئی به یک مرکز سازماندهی جنگجویانه برای طبقۀ کارگر آمریکا را می داد، مسئلۀ روز کاری کوتاه تر را مورد توجه قرار داد و پیشنهاد کرد که یک جنبش گسترده حول آن سازماندهی شود. نخستین سال های جنگ داخلی، 1862-1861، مواجه بود با ناپدید شدن تعدادی از اتحادیه های کارگری ملی، که درست پیش از آغاز جنگ شکل گرفته بودند، به خصوص اتحادیه های قالب بندان، مکانیک ها و آهنگران. در هر حال سالهای بلافاصله پس از آن، شاهد وحدت در مقیاسی ملی در تعدادی از سازمان های کارگری بود، و طلیعه ای از فدراسیون متشکل از تمام این اتحادیه ها، پدیدار گشت. در روز 20 اوت سال  1866، در بالتیمُور نمایندگانی از سه دسته از اتحادیه های کارگری که اتحادیۀ ملی کارگری را شکل داده بودند، گرد هم آمدند. جنبش برای سازمان ملی توسط ویلیام. اِچ. سیلویس، رهبر اتحادیۀ بازسازی شدۀ قالب بندان، رهبری می شد، که با وجود آنکه مرد جوانی بود، شخصیت برجسته ای در جنبش کارگری آن سالها به حساب می آمد. سیلویس با رهبران انترناسیونال اول در لندن مکاتبه داشت و کمک کرد که بر روی اتحادیۀ کارگری ملی در جهت برقراری ارتباط با شورای عالی انترناسیونال، تأثیر بگذارد.
در کُنوانسیون بنیانگذاری اتحادیۀ ملی کارگری در سال 1866 بود که تصمیم زیر به تصویب رسید:
"اولین و بزرگترین ضرورت در حال حاضر، در جهت آزاد ساختن نیروی کار این کشور از بردگی سرمایه داری، تصویب قانونی که از طریق آن هشت ساعت کار روزانه، در تمام ایالات آمریکا، متداول گردد. ما عزم خود را جزم کرده ایم که تمام نیروی خود را تا نائل شدن به این نتیجۀ درخشان، به کار گیریم."
همان کُنوانسیون برای عمل مستقل سیاسی در ارتباط با تأمین مصوبات قانونی 8 ساعت کار روزانه، و "انتخاب نمایندگانی که متعهد به حفاظت و دفاع از منافع طبقات صنعتی باشند"، رأی داد.
جرگه های هشت-ساعت، به عنوان نتیجۀ تهییج اتحادیۀ کارگری ملی، شکل گرفتند؛ و از طریق فعالیت سیاسی که سازمان موجب آن شد، چندین حکومت ایالتی، 8-ساعت کا روزانه را در مشاغل عمومی برقرار ساختند و کنگرۀ ایالات متحده قانون مشابهی را در سال 1868، به تصویب رساند. رهبر با انگیزۀ جنبش روز کاری هشت ساعته، کارگر مکانیک بُستون، آیرا استوارد بود.
برنامه و سیاست های جنبش کارگری آغازین، با وجود ابتدایی بودن، و نه همیشه منطقی بودن، به هر روی، بر پایۀ غریزۀ پرولتاریایی سالم قرار داشت، و می توانست به عنوان نقاط شروع در خدمت رشد جنبش کارگری ستیزه جویانه در این کشور باشد، به شرطی که از نقشی که سازشکاران و سیاستمداران نظام سرمایه داری که بعداً به سمت سازمان های کارگری هجوم آوردند و آنها را در کانال های نادرست هدایت کردند، حمایت نمی کرد. بنابر این چهار نسل پیش، سازمان ملی کارگران آمریکا، «اِن.اِل.یو»، خود را با ضدیت بر علیه "بردگی سرمایه داری" و فعالیت سیاسی مستقل تعریف می کرد.
سیلویس به حفظ تماس با انترناسیونال در لندن، ادامه داد. به موجب  نفوذ او به عنوان رئیس سازمان، اتحادیۀ کارگری ملی، در سال 1867 در کُنوانسیون خود به همکاری با جنبش طبقۀ کارگر بین الملل رأی داد، و در سال 1869 به پذیرش دعوت شورای عالی و اعزام یک هیئت نمایندگی به کنگرۀ بازل انترناسیونال رأی داد. شوربختانه سیلویس درست پیش از کُنوانسیون اِن.اِل. یو، درگذشت و اِی.سی.کامِرُون، ویرایشگر نشریۀ «مدافع مردان کار»، که در شیکاگو انتشار می یافت، به جای او هیئتی را اعزام کرد. در قطعنامه ای ویژه، شورای عالی برای مرگ این رهبر کارگری آمریکایی جوان و پر استعداد اظهار اندوه و تأسف کرد. " چشمان همه ما نگران سیلویس بود، که به عنوان یک ژنرال ارتش پرولتاریا، تجربه ای ده ساله خارج از زمینۀ توانایی های عظیم اش داشت- و سیلویس اکنون درگذشته است." مرگ سیلویس یکی از عوامل کمک به انحطاطی بود که به زودی به میان آمد و منجر به ناپدید شدن اتحادیۀ کارگری ملی شد.

ادامه دارد...



تاریخچۀ اول ماه مه
نویسنده: اَلِگزاندِر تراکتِنبِرگ
ترجمه: منوچهر خاکی

بخش  سوم :
نظر مارکس دربارۀ جنبش روز کاریِ هشت ساعته

تصمیم برای روز کاری هشت ساعته توسط اتحادیۀ کارگری ملی، در ماه اوت 1866 گرفته شد. در سپتامبر همان سال کنگرۀ ژنو انترناسیونال اول درخواست مشابهی را با کلمات زیرین، در دستور کار خود قرار داد:
"محدودیت قانونی روز کاری یک شرط ابتدایی است که بدون آن همۀ تلاش های بعدی برای بهبود و رهایی طبقۀ کارگر، بی ثمر جلوه خواهد کرد.... کنگره، 8 ساعت کار را به عنوان محدودیت قانونی روز کاری پیشنهاد می کند."
در فصل "روز کاری" در جلد اول سرمایه، منتشر شده در سال 1867، مارکس توجه را به پیدایش جنبش هشت ساعت کار توسط اتحادیۀ کارگری ملی، جلب می کند. در این قطعه، که به ویژه به دلیل مرجعیت قول مارکس در رابطه با همبستگی و منافع مشترک طبقاتی بین کارگران سیاه پوست و کارگران سفید پوست، دارای اهمیت است، او چنین می نویسد:
"در ایالات متحدۀ آمریکا، هر قسمی از جنبش مستقل کارگری تا آن حد فلج شد که بردگی بخشی از جمهوری را بی ریخت کرد. در حالی که کارگر با پوست سیاه داغ بر خود دارد، کارگر با پوست سفید قادر به رها ساختن خویش نیست. ولی از درون مرگ نظام بردگی، جوشش نیرومندی از زندگی بیرون جهید. نخستین میوۀ جنگ داخلی، آزیتاسیون (تهییج) برای روز کاری هشت ساعته بود- جنبشی که با سرعتی سرسام آور از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام، از نیوانگلند تا کالیفرنیا، همه جا را درنوردید."
مارکس توجه را به این نکته جلب می کند که چگونه تقریباً همزمان، در واقع با فاصلۀ دو هفته از هم، یک گردهم هایی کُنوانسیون کارگری در بالتیمُور به روز کاری هشت ساعته رأی داد و یک گردهم آیی کنگرۀ انترناسیونال در ژنو سوئیس، تصمیم مشابهی را اتخاذ کرد. "بنابراین در هر دو سوی اقیانوس اطلس، جنبش طبقۀ کارگر، به طور خودانگیخته، به عنوان برآمد شرایط تولید"، بر جنبش مشابهی پیرامون محدودیت ساعات کار صحه می گذارد و آن را در درخواست روز کاری هشت ساعته، به شکل همنوازی در می آورد.
این موضوع که تصمیم کنگرۀ ژنو با تصمیم آمریکایی ها هماهنگ شده بود را می توان از بخشی از قطعنامه که در زیر آورده می شود، مشاهده کرد:
"از آنجا که این محدودیت نشانگر خواستۀ عمومی کارگران ایالات متحدۀ آمریکای شمالی است، کنگره این درخواست را به پلتفرم (دستور کار) همگانی کارگران در سراسر جهان تبدیل می کند."
23 سال بعد تأثیرگذاری مشابهی از سوی جنبش کارگری آمریکا، بر روی کنگرۀ انترناسیونال در راستای کمک به هدف مشابهی، به شکلی عمیق تر ، به نمایش در آمد.

ادامه دارد


هیچ نظری موجود نیست: